گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 20
شماره 28 - مهر و آبان 1380







مژده اي دل ...
مژده?اي دل که مسیحا نفسی می?آید که ز انفاس خوشش بوي کسی می?آید از غم و هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده?ام
فالی و فریادرسی می?آید با تبریک و تهنیت میلاد فرخنده حضرت صاحب?الزمان، ارواحنافداه، حضور همه مشتاقان و منتظران،
آرزو می?کنیم خداوند از روي عنایت، فرجش را نزدیک گرداند تا چشمان همه مستضعفان به دیدار جمالش روشن شود.
همزمان با آغاز جشن میلاد، ششمین سال تولد مجموعه?اي را به شادي می?نشیند که همه » موعود « ، ان?شاءالله نیمه شعبان امسال
همّ خود را مصروف ذکر نام بلند حضرت دوست ساخته است. راستش به خودمان این گمان نمی?بردیم که تا اینجا بتوان پیش آمد
و اگر عنایت و مرحمت خودشان نبود هیچ از ما برنمی?آمد و این همه هنر اوست که از هیچ همه چیز می?سازد. امروزه، این نام
در میان عموم محافل فرهنگی و بویژه نزد همه مردان و زنانی که به نام امام عصر، ارواحنافداه، نفس می?زنند شناخته شده است. از
خود را مستقل از همه جریان?ها و محافل نگه داشت چه، موعود مقدس، گمشده همه مستضعفان، همه یتیمان » موعود « همان ابتدا
آل محمد 9 و آرزوي همه کسانی است که در دل آرزوي بهاري حقیقی می?پرورند و حق هم همین بود که علی?رغم همه شداید
و سختی?ها در امان بماند شاید که رخصت اعلام نام آن عزیز را در عصر غیبت و غفلت فراچنگ آورد. آنچه تقدیم حضورتان
می?شود، ویژه?نامه جشن میلاد است که به همت جمعی از مشتاقان امکان عرضه در تیراژي بیشتر از ایّام معمول یافته است، از
همین رو گلچینی از آثار دلنشین شماره?هاي پیشین را با خود دارد و چونان سنت همه?ساله همراه با مسابقه?اي فرهنگی است که
شاید بهانه?اي باشد براي حضور بیش از پیش این مجله مهدوي در صحن خانه?ها، تحفه?اي که امید است انگیزه?اي باشد براي
اتصال و انس با فرهنگ مهدوي تا نیمه شعبان آینده و شاید هم تا... اجازه می?خواهم عرض کنم همه ما مکلف به انتظاریم.
مکلف به آماده بودن براي استقبال از پیک خجسته ایمان و رستگاري. مکلف به تربیت نسلی که توان مقابله با همه شداید و شبهات
عصر غیبت را داشته باشد. مکلف به بودن و زیستن در طریق معرفت به امام عصر 7 هستیم. هیهات اگر به ناگهان چونان شهاب ثاقب
بیاید و خانه?هامان، شهرمان و سرزمینمان آب و جارو نشده باشد! هیهات اگر آمدنش در گرو خانه?تکانی جسم و جانمان باشد و
ما در غفلت و غیبت به خود مشغول باشیم! هیهات اگر از تکلیف مسلمین در عصر غیبت بپرسند و ما در الفبایش درمانیم! هیهات
اگر نیمه شعبان سرآغاز تجدید عهد ما براي همه ماه?ها و سال?ها نباشد! مولا یارتان! جشن میلاد مبارك باد. تحریریه موعود
عدالت بیپایان ..
اسماعیل شفیعی سروستانی شاید برخی خوانندگان موعود سؤال کنند: میان سرمقاله ویژهنامۀ جشن میلاد و استراتژي جعلی و
دروغین رئیسجمهوري آمریکا یعنی (عدالت بیپایان ..) که آن را هدف حضور ظالمانهاش در منطقه خاور میانه و در کنار
صفحه 7 از 51
آرماگدون » مرزهاي ایران اسلامی اعلام کرده چه رابطهاي است ! قریب به سه سال پیش در موعود شمارة 12 مقالهاي با عنوان
آرماگدون نه فقط عنوان » منتشر شد که به مناسبت این ایّام و براي متذکر ساختن تمامی شیعیان دیگر بار اقدام به چاپ آن کردیم
یک فیلم سینمایی بلکه استراتژي پنهان ایالات متحده آمریکا و یهودیت صهیونیستی است نقطۀ تلاقی بزرگ همه باور و فرهنگ
اسلامی شیعی با تمامیت فرهنگ و تمدن غربی است که امروزه آمریکاي امپریالیست نماد تمام عیار آن به شمار میآید. وقتی در
بر اساس پیشگوییهاي یهوديزادهاي ساکن دربار « وارنر » نوسترآداموس را که برادران » اواسط سال 58 براي اولین بار فیلم مستند
فرانسه (قرن 15 م ) دیدم دریافتم که مطالعات غرب و نظریهپردازانشان دربارة جهان آینده و نقاط مهم تعارض فرهنگی و مدنی در
عالم (بویژه در جهان اسلام گسترده است و آنان بر اساس همین مطالعات و تحقیقات گستردة خود برنامهاي درازمدت و راهبردي
براي تحکیم پایههاي حضور سیاسی اقتصادي و نظامی خود و همچنین تشکیل حکومت یکپارچۀ جهانی دارند. سادهلوحی بود اگر
کسی گمان میکرد غرب ما را به خود وانهاده است به همان اندازه که سادهلوحی است اگر گمان کنیم غربیان هیچ شناختی از
آرماگدون در کنار بسیاري از شواهد و قراین مرا متذکر این » فرهنگ اسلامی و بویژه تفکّر شیعی ندارد. تماشاي فیلم سینمایی
موضوع ساخت که آمریکا و متحدانش حسب طرحی فراگیر به میدان آمدهاند. در این فیلم (به سان بسیاري از فیلمهاي ساخته شدة
دهۀ 80 و 90 ) آمریکا و اروپاي غربی به وسیلۀ سنگی فضایی (نیرویی آسمانی تهدید میشود. خرده شهابهاي این سنگ به زمین
رسیده و نیویورك را به خطر انداخته است چنانکه برج دوقلو دچار آتشسوزي میشود. عالیترین هیأت سیاسی و نظامی آمریکا بر
آن میشوند تا با اعزام سفینهاي به فضا این سنگ را پیش از ورود به جو زمین نابود کنند. در پایان این فیلم نیروهاي اعزامی با
منجی ، شاديبخش دلهاي همۀ مردم جهان باشد. وقتی در دسامبر سال 1984 » موفقیت به زمین بازمیگردند تا نام آمریکا به عنوان
م ( 1356 ش ) علماي شیعهشناس در نشست تلآویو اعلام کردند که رمز بقا و دوام شیعیان دو موضوع (عاشوراي امام حسین (ع) و
اعتقاد به مهدي موعود (ع) ) است پرواضح بود که دریابند براي مقابله با این تفکّر و حوادثی که حسب بسیاري از روایات و بینات
عدالت بیپایان نیست طی دهۀ 90 اجراي » علماي یهود و نصارا پیشبینی شده راهی جز حضور در منطقه و طرح موضوعی مانند
پروژه هزاره در دستور کار دانشگاه سازمان ملل قرار گرفت و طی آن با حضور 200 تن از آیندهشناسان و محققان موضوع وقایع
آینده مورد نقد و بررسی قرار گرفت و گزارش سالانه آن منتشر شد. گفت و گو دربارة آینده و طرح یک استراتژي واحد براي آن
موضوع مهم دو دهۀ گذشته غرب بوده و به همین دلیل طی همین سالها ساخت فیلمهایی چون نوسترآداموس ماتریکس
جهانیسازي ، مقدمه » آرماگدون و... وظیفه آمادهسازي ذهنی و روانی مردم ساکن در کشورهاي غربی را عهدهدار بودهاند. طرح
تشکیل حکومت جهانی بود. همان طرح و تمنایی که آرزوي آن را همه مستضعفان با ظهور موعود و منجی آخرالزمان در دل
میپرورند به همراه عدالتی بیپایان و فراگیر. غرب به پایان خود رسیده و همه استعدادهاي تجدید حیات را نیز از دست داده است
چونان فوارهاي که نقطه اوج خود را سپري ساخته است تلاش مذبوحانۀ غرب استکباري اگر چه خسارت زیادي به بار میآورد، امّا
ره به جایی نمیبرد. این وقایع جملگی ما را متذکر حادثهاي بزرگ میسازد که در هر صورت آمادگی بزرگ و فراگیر میطلبد.
باور مهدوي امروزه تنها آرمانی » آمادگی جسمانی و معنوي همان که امروزه همه ما و بچههاي ما سخت بدان محتاجند. تکیه بر
است که میتواند همه مردم ساکن در این دیار و بلکه جهان اسلام را مهیاي رویارو شدن با هر گونه خطر احتمالی (از سوي غرب و
نظام استکباري آمریکا) نماید. چنانکه این آمادگی ضرورتاً ما را آمادة استقبال از پیک پی خجسته ایمان و رستگاري میکند.
سردبیر
امام مهدي علیه السلام و تمدن جدید
مهدي نصیري در دست تحریر و » اشاره: مقالهاي که از نظر گرامیتان میگذرد، فصلی از کتاب اسلام و تجدد است که به قلم
صفحه 8 از 51
تکمیل است . نویسنده در این کتاب از نظریه تعارض کامل اسلام با تجدد و تمدن جدید دفاع کرده و مدعی شده است که اگر
معصوم علیه السلام در عالم حضور میداشت و مبسوطالید بود و حکومت تشکیل میداد، هرگز به سراغ تاسیس تمدنی از نوع
تمدن تکنولوژیک جدید نمیرفت ;چرا که چنین تمدن در مبانی و نتایج و در همه ابعاد و زوایاي آن در تعارض با آموزههاي
کتاب و سنت است . فصل انتخاب شده از کتاب مزبور در پاسخ به این سؤال است که آیا حضرت حجتبنالحسن علیه السلام از
ساز و کارهاي تمدن جدید در مقطع ظهور و نیز مقطع تاسیس تمدن اسلامی و امام زمانی علیه السلام استفاده خواهد کرد؟ در
همین جا از همه صاحبنظران دعوت میکنیم که دیدگاههاي خود را در این زمینه به دفتر مجله ارسال دارند که مورد استفاده
خوانندگان موعود قرار گیرد . مهدي علیه السلام مبدا الآیات آیا امام زمان علیه السلام هنگام ظهور از ابزار و ساز و کارهاي تمدن
جدید استفاده خواهد کرد؟ آیا جامعه امام زمانی و دنیاي بعد از ظهور در عرصه معاش، تداوم تکاملی تمدن تکنولوژیک خواهد
بود؟ با توجه به ذهنیت مشهور و غالب در مورد تمدن جدید، پاسخ سؤال فوق مثبت است و به این روایت استدلال میشود که: ابی
الله ان یجري الاشیاء الا باسبابها ( 1) خداوند از این که کارها و رخدادها را جز با اسباب و علل عادي آن محقق نماید، امتناع
میورزد . اما با مراجعه به احادیث و روایات مربوط، خلاف این ذهنیت آشکار خواهد شد و در خواهیم یافت که حادثه ظهور و
دوران پس از آن، بیش از آن که متکی بر علل و اسباب عادي باشد، با پشتوانه آیات و معجزات الهی و علل و اسباب غیبی و
ملکوتی، صورت خواهد بست . اگر چه مشیت غالب خداوند بر جریان امور از راه علل و اسباب عادي است اما در مقاطعی، این
مشیتبه گونهاي غیرمتعارف و اعجازگونه، محقق میشود و ما در تاریخ، موارد متعددي از این دستسراغ داریم، مانند
مبداالآیات است و این بدان دلیل است که » حکومتسلیمان، پادشاهی ذوالقرنین و ... یکی از القاب حضرت مهدي علیه السلام
بیشترین معجزات، به دست مبارك ایشان از آغاز ظهور تا پایان دوران حکومت، محقق خواهد شد و خداوند براي هیچ یک از انبیا
و رسل خود، این مقدار معجزه زمینی و آسمانی قرار نداده است . ( 2) براي وضوح بیشتر مطلب به ذکر پارهاي از این آیات و
معجزات، براساس روایات معصومین، علیهمالسلام، میپردازیم: 1 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مهدي علیه السلام در حالی
خروج میکند که قطعه ابري بالاي سر اوست . منادي در آن ابر ندا میکند: این مهدي علیه السلام خلیفه خداست، از او پیروي
2 . امام علی علیه السلام: [در زمان حکومت مهدي علیه السلام] گرگ و میش با هم در یک مکان زندگی میکنند، ( کنید . ( 3
بچهها با مارها و عقربها بازي میکنند، در حالی که اذیت نمیشوند و شر از میان میرود و خیر باقی میماند . ( 4) منصور با رعب
و موید به ظفر 3 . امام باقر علیه السلام: قائم ما با رعب، یاري و با پیروزي تایید میشود . زمین در زیر پاي او میپیچد و گنجهاي
آن براي او آشکار میشود . حکومت او مشرق و مغرب را فرامیگیرد و خداوند دینش را بر همه ادیان غالب میگرداند، اگرچه
4 . وقتی که قائم آل محمد [ صلی الله علیه و آله] ظهور کند، خداوند او را با ملائکه مسومین و ( مشرکان، ناخوش دارند . ( 5
مردفین و منزلین و کروبین در حالی که جبرییل جلو، میکاییل علیه السلام در طرف راست، و اسرافیل علیه السلام در طرف چپ
اوست، یاري فرماید . رعب آن حضرت به اندازه یک ماه راه، جلو، و یک ماه، عقب سر، و یک ماه، از طرف راست، و یک ماه از
5 . گویا میبینم اصحاب قائم علیه السلام را که بین ( طرف چپ، میرود و ملائکه مقربین در پیش روي آن حضرت هستند . ( 6
آسمان و زمین را پر کردهاند، چیزي نیست مگر مطیع آنها حتی درندگان زمین و هوا ;همه چیز و همه کس در صدد تامین رضایت
. 6 ( آنها هستند . زمینی بر زمین دیگر فخر میکند و میگوید امروز بر من یکی از اصحاب قائم [ علیه السلام] گذشته است . ( 7
چون قائم آل محمد [ صلی الله علیه و آله] قیام کند، به هر اقلیمی، مردي را میفرستد و به او میگوید: فرمان تو در کف دست
توست، چون با موضوعی مواجه شوي که از آن سر در نیاوري و نفهمی، به کف دستخود نظر کن و به هر چه در او بینی عمل نما
. و قشونی به قسطنطنیه میفرستد، چون به خلیجبرسند، چیزي بر پاهاي خود مینویسند و روي آب راه میروند، اهل روم آنها را
میبینند و میگویند: اینها اصحاب او هستند که روي آب راه میروند، پس خود او چگونه است؟ آنگاه، دروازههاي شهر را به
صفحه 9 از 51
7 . اصحاب قائم علیه السلام سیصد و سیزده ( روي آنها باز خواهند کرد، آنها وارد میشوند و هر چه بخواهند حکم مینمایند . ( 8
نفر از فرزندان عجم میباشند، بعضی از ایشان را در روز با آشنایی به نام خود و نام پدر و نسب و شمائل در ابر سوار میکنند، به
8 . وقتی قائم ( مکه میبرند و بعضی در رختخواب خود خوابیده، نابهنگام در مکه دیده میشوند، بدون میعاد و سابقه قرارداد . ( 9
علیه السلام از مکه قیام کند و عازم کوفه شود، منادي او ندا میکند: هیچ یک از شما خوراکی و آشامیدنی برندارد . [مهدي علیه
السلام] سنگ موسی را که دوازده چشمه از او جاري میشود با خود حمل مینماید، در هر منزلی که وارد میشود آن را نصب
. 9 ( میکند و چشمهها از او میجوشد . هر گرسنه از آن بخورد، سیر و هر تشنه، سیراب میشود . این توشه آنان خواهد بود . ( 10
مهدي علیه السلام هفتسال حکومتخواهد کرد که هر سال از آن، معادل ده سال از سالهاي شماست، آنگاه خداوند آنچه
خواهد، انجام میدهد . [ابوبصیر] میگوید: گفتم، فداي تو شوم، چگونه این سالها طولانی میشوند؟ امام علیه السلام فرمود:
خداوند به فلک امر میکند که کند حرکت کند . از همین رو روزها و سالها طولانی میشوند . ابوبصیر: کسانی میگویند اگر در
فلک تغییري پیدا شود، عالم تباه میشود . امام علیه السلام: این سخن زندیقهاست، اما مسلمانان این سخن را خواهند پذیرفت ;چرا
که خداوند براي پیغمبر خود صلی الله علیه و آله ماه را دو نیمه کرد ;قبل از آن براي یوشع بن نون خورشید را برگرداند، و خبر از
10 . ذوالقرنین را در انتخاب میان دو ابر، مخیر کردند که او ابر ( طولانی بودن روز قیامت که معادل هزار سال شماست داد . ( 11
رام را برگزید و ابر سخت و سرکش براي صاحب شما [حضرت مهدي علیه السلام] ذخیره شد . راوي پرسید: ابر سرکش کدام
است؟ فرمود: ابري که در آن رعد و برق و صاعقه است، پس صاحب شما بر آن سوار میشود و آن ابر او را در راههاي هفت
1] پرچم رسولالله صلی الله علیه و آله انگشتر سلیمان، سنگ و عصاي موسی 11 . قائم علیه ] ( آسمان و هفت زمین، بالا میبرد . ( 12
السلام با پرچم رسولالله صلی الله علیه و آله و انگشتر سلیمان علیه السلام و سنگ و عصاي موسی علیه السلام ظهور میکند و فرمان
میدهد که ندا در دهند، کسی [از یاران و سربازان آن حضرت] غذا و آب و علوفه، همراه خود برندارد . یارانش [از روي گمان یا
مطایبه یا . . ]. گویند: گویا میخواهد ما و مرکبهایمان را از پا درآورد! پس حرکت را آغاز میکنند و به اولین منزلی که
میرسند، قائم علیه السلام سنگ [موسی] را بر زمین میزند و از آن، غذا و آب و علوفه میروید، آنگاه خود و مرکبهایشان، از
12 . اولین کسی که با قائم علیه السلام بیعت میکند ( آن میخورند و میآشامند تا آن که به نجف - پشت کوفه - میرسند . ( 13
13 . [هنگام رویارویی قائم علیه السلام و ( جبرییل است، سپس فرشتگان و نجباي جن و آنگاه نزدیکان و یاران آن حضرت . ( 14
سفیانی] در شام بانگ برآورده میشود که عرب حجاز علیه شما [سفیانی] گرد آمدهاند . سفیانی به یاران خود میگوید: آنها چه
میگویند؟ یارانش به او میگویند: آنها جز شتر و خرما چیزي ندارند و ما تا به دندان مسلح هستیم، ما را به سوي آنها بفرست .
طبریه منزل » آنگاه سفیانی با لشکري بالغ بر 170 هزار نفر که به انواع سلاحها مسلح هستند، خارج میشود و در کنار دریاچه
میکند . مهدي علیه السلام نیز همراه لشکریان خود به سوي او حرکت میکند، شبها راه میرود و روزها کمین میکند . چون
سفیانی به دریاچه طبریه رسید خشم خدا و خلق خدا متوجه او میشود، پرندگان با بالهاي خود لشگر او را میزنند و کوهها
سنگهاي خود را به سوي آنها فرو میریزند و فرشتگان با صداي خود بر آنها نهیب میزنند، یک ساعت نمیگذرد مگر این که
همه سپاه سفیانی هلاك میشود و از سپاه سفیانی جز خود او حتی یک نفر هم نمیماند . مهدي علیه السلام او را گرفته، در کنار
14 . نخستین کسی که با ( دریاچه طبریه در نزدیکی دمشق در زیر درختی که شاخههایش مشرف بر دریاچه است، سر میبرد . ( 15
قائم علیه السلام بیعت میکند، جبرییل است که به صورت پرنده سفید رنگی نازل شده، با او بیعت میکند . آنگاه یک پاي خود را
امر خدا » : بر بیتالحرام و پاي دیگرش را بر مسجد اقصی میگذارد و با صداي روشن و فصیح ندا میکند که همه مردمان میشنوند
16 ) آنگاه صداي دیگري از سوي قرص خورشید شنیده میشود که همه مخلوقات در آسمانها و زمین ) « فرا رسید پس شتاب نکنید
(17) . « این مهدي آل محمد صلی الله علیه و آله استبا او بیعت کنید و از فرمان او سرپیچی نکنید » : آن را میشنوند . بانگ میزند
صفحه 10 از 51
امام صادق علیه السلام: 15 . مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: آقاي من! [حضرت مهدي علیه السلام] از کجا و
چطور ظهور میفرماید؟ امام علیه السلام فرمود: اي مفضل! تنها ظاهر میشود و تنها به خانه خدا میآید و تنها وارد کعبه میشود و
آن روز را به تنهایی به شب میرساند ;چون شب فرا آمد و مردم همه به خواب رفتند، جبرییل و میکاییل و صفوف ملایکه از
آسمان نزد او فرود میآیند ;جبرییل به او میگوید: آقاي من! سخنت روا و امرت جاري است . آن حضرت دست مبارك بر
ستایش خداي را که وعده خویش استوار فرمود و زمین را در قبضه ما گذاشت . در هر کجاي » : صورت خود میکشد و میگوید
بهشت که بخواهیم منزل میگیریم، چه قدر خوب است اجر و جزاي عمل کنندگان ; در بین رکن و مقام، میایستد آیا جامعه امام
زمانی و دنیاي بعد از ظهور تداوم تکاملی تمدن تکنولوژیک خواهد بود؟ حادثه ظهور و دوران پس از آن، بیش از آن که متکی بر
اي جماعت نقبا و اي خاصان و آنانکه » : علل و اسباب عادي باشد، علل و اسباب غیبی و ملکوتی، دارد . و به آواز بلند میگوید
صداي مبارك آن . « شما را [خداوند] پیش از ظهور براي نصرت من ذخیره کرده، از صمیم دل و اطاعت کامل، نزد من آیید
حضرت در شرق و غرب عالم به آنها میرسد، بعضی از آنها در محراب به عبادت مشغول، و بعضی در رختخواب خود میباشند، به
همین یک صدا، همه آواز او را میشنوند، دعوتش را اجابت کرده، رو به مکه میآورند . زمانی بس اندك به قدر به هم زدن
چشم، همه آنان پیش او در بین رکن و مقام، حاضر میشوند . خداوند امر فرماید نوري از آسمان تا زمین، ستون وار کشیده شود و
به آن نور، همه مؤمنین که در روي زمین هستند، روشنایی گیرند و نوري از آن به اندرون خانههاي مؤمنان تابش نماید و دلهاي
16 . فرج ما هنگامی است که صاحب این امر [قائم علیه السلام] با میراثهاي ( آنان به تابش آن نور، خرم و خرسند میشود . ( 18
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شده، رهسپار مکه معظمه گردد . راوي پرسید: میراث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
چیست؟ فرمود: شمشیر، زره، عمامه، برد، تازیانه، پرچم، کمان و زین اسب . آن حضرت چون وارد مکه شد، شمشیر را از غلافش
درمیآورد، زره، برد و عمامه را میپوشد، پرچم را برافراشته، تازیانه را به دست میگیرد و از خداي تبارك و تعالی اذن ظهور
میطلبد . ( 19 ) فرشتگان و جنیان، یاران حضرت 17 . مفضل از امام صادق علیه السلام پرسید: آقاي من! آیا فرشتگان و جنیان
[هنگام ظهور مهدي علیه السلام] براي مردم ظاهر میشوند؟ امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند آري! و با مردم گفتگو خواهند
کرد آنچنان که با هم سخن میگویند . مفضل: آیا فرشتگان و جنیان همراه با مهدي علیه السلام حرکتخواهند کرد؟ امام علیه
18 . قائم علیه ( السلام: آري، مابین کوفه و نجف فرود میآیند و تعدادشان چهل و شش هزار فرشته و شش هزار جن است . ( 20
السلام به هر سو که رود، ابرها بر سر او سایه میافکنند و با زبانی فصیح میگویند: این مهدي آل محمد صلی الله علیه و آله است
که زمین را پس از وفور بیعدالتی و ستم، پر از قسط و عدالت میکند . [همچنین] زمین در زیر پاي او و یارانش در هم میپیچد .
19 . وقتی قائم ما اهلبیت قیام کند، به محلهاي از کوفه میرود . برپا میایستد و [ 21 ) [یعنی قدرت طیالارض خواهند داشت [] 2 )
با دست مبارك خود به جایی اشاره میکند که بکنید آنجا را، حفر مینمایند، دوازده هزار شمشیر، دوازده هزار زره و دوازده هزار
20 . چون قائم آل محمد صلی ( کلاهخود از آن خارج میکنند که به دوازده هزار نفر از عجم و موالی [ایرانیان] میپوشاند . ( 22
الله علیه و آله قیام کند، شمشیرهاي نبرد [از آسمان] فرود میآیند، بر هر شمشیري اسم خود و نام پدر صاحب آن شمشیر را
21 . هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند به گوشها و چشمهاي شیعیان ما، قوه و نیرویی بخشد - و در حالی که بین ( نوشتهاند . ( 23
آنها و قائم علیه السلام واسطهاي نباشد - با شیعیان ما تکلم فرماید و آنها میشنوند و به آن حضرت مینگرند، در حالی که آن
22 . شیعیان ما در زمان سلطنت قائم علیه السلام بزرگان اهل زمین و حکام بر آنها [3] ( حضرت در مکان خود میباشد . ( 24
خواهند بود . به هر مردي از آنها، از جانب خداوند قوت چهل مرد داده میشود . حضرت ابوجعفر علیه السلام فرمود: شیعیان ما قبل
از ظهور، مرعوب دشمنان ما هستند اما وقتی که امر ما واقع و مهدي آل محمد صلی الله علیه و آله ظاهر شد، هر یک از شیعیان ما از
23 . هرگاه قائم علیه ( شیر با جراتتر و از نیزه برندهتر شوند ;دشمنان ما را لگدکوب میکنند و آنهارا با دست میکشند . ( 25
صفحه 11 از 51
24 . جبرییل پرچم رسول خدا ( السلام خروج کند، زمین، گنجهاي خود را بیرون میریزد و مردم همه، آن را مشاهده میکنند . ( 26
صلی الله علیه و آله را، روز نبرد بدر نازل نمود که به خدا سوگند جنس آن از پنبه و کتان و ابریشم و حریر نبود . راوي میپرسد:
پس از چه بود؟ امام علیه السلام: از برگ بهشت که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را روز بدر باز نمود، آنگاه آن را پیچید و به
علی علیه السلام داد که پیوسته با او بود تا آن که روز نبرد بصره آن را باز کرد، آنگاه آن را پیچید و اکنون نزد ماست، و تا وقتی
25 . زره رسول خدا صلی الله ( که قائم علیه السلام قیام نکند، کسی آن را نمیگشاید و هرگاه قیام کرد، پرچم را باز میکند . ( 27
علیه و آله بر تن قائم ما علیه السلام راست میآید و زیاد و کم نخواهد آمد . ابوجعفر [امام باقر علیه السلام] آن را پوشید که از
26 . گویا قائم علیه السلام را بر فراز تپهاي در کوفه میبینم که زره ( قامتش بلندتر بود . من هم پوشیدم اندکی بزرگتر بود . ( 28
رسولالله صلی الله علیه و آله را پوشیده است ... و سوار بر اسبی سیاه است ... و چنان جنبشی ایجاد میکند که ساکنان هر سرزمینی
او را در میان خود میبینند، پرچم رسولالله را به اهتزاز در میآورد ... و هیچ مؤمنی باقی نمیماند جز آن که دلش چون آهن
سختخواهد شد و قدرت چهل مرد را پیدا خواهد کرد ... سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته همراه او [براي یارياش] خواهند
بود، فرشتگانی که با نوح در کشتی بودند و با ابراهیم هنگامی که در آتش انداخته شد، و نیز فرشتگانی که هنگام شکافته شدن
دریا با نوح بودند، و نیز آنها که با عیسی هنگام عروج به آسمان بودند و چهار هزار فرشتهاي که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
بودند ... و سیصد و سیزده فرشته روز بدر و چهار هزار فرشتهاي که روز عاشورا به یاري حسین علیه السلام شتافتند اما حسین علیه
27 . قائم علیه السلام ( السلام به آنها اجازه جنگیدن نداد، ... تمام این فرشتگان در زمین منتظر قیام قائم علیه السلام هستند . ( 29
هنگام خروج، عصاي موسی را به همراه دارد که هرگاه آن را بیفکند، اژدهایی خواهد شد که فاصله بین دو فکش چهل ذراع است
28 . هنگام ظهور، زمین به نور قائم علیه السلام منور میگردد و تاریکی از میان ( و هر آنچه را که به او امر شود، میبلعد . ( 30
29 . در دوران ظهور، مؤمن پرندهاي را از هوا به زیر میکشد، پس ( میرود و مردم نیازي به نورافشانی خورشید و ماه ندارند . ( 31
آن را ذبح کرده و پس از بریان نمودن میخورد اما استخوانش را سالم باقی میگذارد، آنگاه به آن میگوید: به اذن خداوند، زنده
شو، پس زنده میشود و پرواز میکند و همچنین است، در مورد آهوهاي صحرا . در آن زمان، قائم علیه السلام مایه روشنی
شهرهاست و مردم نیازي به خورشید و ماه ندارند و بر روي زمین نه جانوري موذي یافت میشود و نه شري و نه سمی و نه فسادي،
چرا که دعوت او، آسمانی است و نه زمینی و شیطان در آن راهی براي وسوسه و فتنهانگیزي ندارد . بنابراین نه کردار زشتی وجود
دارد و نه حسادتی و نه چیزي از تباهی . زمین و درخت دچار آفت نمیشوند و کشتزارها سالم و برپایند و هرگاه چیزي از آنها
برگیرند، مجددا در وقتش میروید و به حالت اول برمیگردد . پدر خانواده به فرزندش لباس میپوشاند در حالی که پیوسته با
اوست و مندرس نمیگردد و به هر رنگی که مایل باشد درمیآید ... براي شیطان در آن دوران، بدنی یافت نمیشود که در آن
30 . گویا قائم علیه السلام را میبینم که در پشت نجف، بر اسبی سیاه ( سکنی گزیند و فرشتگان با مؤمنان مصافحه میکنند . ( 32
همراه با نقاطی سفید و خطی سفید در پیشانی آن، سوار شده است، آنگاه آن را به حرکت درمیآورد، پس در این هنگام، اهل همه
سرزمینها او را در سرزمینشان، مشاهده میکنند . ( 33 ) زنده شدن مردگان 31 . چون قائم علیه السلام ظهور کند و داخل کوفه
شود، خداوند از گورستان واديالسلام، هفتاد هزار صدیق را زنده میکند که همگی از اصحاب و انصار او میشوند . شیخ مفید نیز
در کتاب ارشاد، روایت کرده است که بیست و هفت نفر از قوم موسی، و هفت نفر از اصحاب کهف، و یوشع بن نون و سلمان و
32 . هرگاه قائم ( ابودجانه و مقداد و مالک اشتر، از انصار آن حضرت علیه السلام خواهند بود و فرمانرواي کشورها میشوند . ( 34
علیه السلام قیام کند، خداوند به فرشتگان فرمان میدهد که بر مؤمنین سلام کنند و با آنان در نشستهایشان، همنشین شوند و
هرگاه یکی از مؤمنان نیاز و درخواستی [از حضرت علیه السلام] داشته باشد، قائم علیه السلام فرشتهاي را به سراغ او میفرستد تا او
را نزد قائم علیه السلام ببرد، پس نیازش برآورده میشود و مجددا به محل خود برگردانده میشود . برخی مؤمنان در ابرها سیر
صفحه 12 از 51
میکنند و برخیشان با فرشتگان میپرند و برخی نیز با فرشتگان راه میروند . بعضی از مؤمنان از فرشتگان سبقت میگیرند و
بعضی نیز مورد مراجعه فرشتگان براي تحاکم و قضاوت قرار میگیرند . در آن زمان، مؤمن نزد خداوند از فرشتگان، گرامیتر
است، و قائم علیه السلام بعضی از مؤمنان را حاکم و قاضی بین صد هزار فرشته قرار میدهد . ( 35 ) فرشتگان و جنیان براي یاري
حضرت علیه السلام مابین کوفه و نجف فرود میآیند و تعدادشان چهل و شش هزار فرشته و شش هزار جن است . چون سفیانی به
دریاچه طبریه رسید، پرندگان با بالهاي خود لشگر او را میزنند و کوهها سنگهاي خود را به سوي آنها فرو میریزند . صداي
مبارك آن حضرت در شرق و غرب عالم به یارانش میرسد و در زمانی بس اندك همه آنان پیش او حاضر میشوند . از مجموع
روایات فوق و دهها روایت دیگر، درمییابیم که ظهور و حاکمیتحضرت حجت ابن الحسن علیه السلام بر بساط زمین، در بستري
از آیات و معجزات الهی جریان مییابد و ضمن آن که جامعه امام زمانی علیه السلام دربردارنده شگفتیها و امور خارقالعاده
فراوانی است، اما هیچ نسبتی بین این امور با ساز و کارهاي مخرب، بحرانزا و تباهکننده تمدن جدید وجود ندارد . از خلال این
احادیث روشن میشود که طومار این تمدن، به دستحضرت علیه السلام و یا خود زورمداران بر اثر جنگ جهانی، بکلی در هم
پیچیده میشود و بشریتبه تمدنی طبیعی، متعادل و متناسب با فطرت انسانی دست مییابد که در عین طبیعی و غیرتکنولوژیک
36 ) بودن، حاوي امکانات و توانمنديهاي عظیم مادي و معنوي است . درهم پیچیده شدن طومار قدرت کفار دو آیه از آیات )
قرآن نیز اشاره به زیر و رو شدن بساط قدرت کفار و منکران و دشمنان ولایت ائمه معصومین، علیهمالسلام، همزمان با ظهور
حضرت مهدي علیه السلام دارد: 1 . فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شی حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتۀ فاذا هم
مبلسون . ( 37 ) آنگاه چون پند و هشدارها را فراموش کردند، همه درها [ي قدرت] را بر آنها گشودیم و چون بدانچه دستیافتند،
سرمستشدند، ناگهان فرو گرفتیمشان و آنگاه بود که نومید شدند . از امام باقر علیه السلام در باره این آیه سؤال شد، فرمود: این
یعنی: چون ولایت علی علیه السلام را ترك ، « پس چون آنچه را به ایشان تذکر داده شده بود، فراموش کردند » که فرموده است
همه درها را بر آنها به هر مردي از آنها، از جانب خداوند قوت چهل مرد داده میشود . مؤمنان در زمان حضور امام علیه » ، گفتند
السلام براي ارتباط با ایشان، نیازي به وسایلی چون تلفن و تلویزیون ندارند بلکه به صرف توجه امام علیه السلام میتوانند با او
سخن بگویند . گشودیم ، یعنی دولتشان در دنیا و آنچه براي آنها از امکانات و تواناییهاي مادي در آن گسترده شده است . و اما
تا آنگاه که به آنچه عطا شدند، شادمان و سرمست گشتند، به ناگاه آنها را گرفتار کردیم و در آن هنگام خوار و » : این که فرموده
2 ( منظور قیام حضرت قائم علیه السلام استبه طوري که گویی هیچگاه سلطه و حکومتی براي آنها نبوده است . ( 38 ، « ناامید شدند
. حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن اهلها انهم قادرون علیها اتیها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس،
کذلک نفصل الایات لقوم یتفکرون . ( 39 ) تا آنگاه که زمین پیرایش و آرایش خود را برگرفت و چون اهل آن گمان کردند که
مسلط بر زمین هستند، فرمان ما در شب یا روز به آن در رسیده و آن را چون محصول درو شده گرداندیم، گویی که دیروز هیچ
چیز نبوده است، بدینسان آیات [خود] را براي اندیشهوران، روشن و شیوا بیان میداریم . امام صادق علیه السلام در تاویل این آیه
فرمود: درباره بنی فلان [کنایه از دشمنان علی علیه السلام و کفار همدست آنان است] سه آیه نازل شد: 1 . خداوند فرمود: تا آنگاه
که زمین پیرایش و آرایش خود را برگرفت و اهل آن گمان کردند که مسلط بر زمین هستند، فرمان ما در شب یا روز به آن
دررسید، یعنی خروج حضرت قائم علیه السلام با شمشیر، پس [آن همه زینت را] چون محصول درو شده قرار دادیم که گویی
40 ) مؤخرهها: [ 1] - نکتهاي را که باید در ارتباط با آیات قرآن و روایات معصومین، ) ... - دیروز هیچ چیز نبودهاست . 2 و 3
علیهمالسلام، متذکر شویم این است که نمیتوان بدون دلیل مشخص و واضح، از معناي ظاهر یک آیه یا روایت، صرفنظر کرد و
آن را بر خلاف ظاهر، تفسیر و تاویل کرد، مگر در صورتی که آیات قرآن و یا روایات دیگر، چنین تفسیر و تاویلی را تایید کنند و
یدالله فوق » یا آن که معناي ظاهر با دلیل عقل بدیهی و فطري (و نه هر گمان و برداشت عقلی) منافات داشته باشد . فیالمثل در آیه
صفحه 13 از 51
ایدیهم ، به دلیل آن که آیات دیگر قرآن هرگونه تشابه بین خداوند و دیگر مخلوقات را نفی میکنند (لیس کمثله شی) و او را منزه
بر معناي قدرت، حمل میشود . با این مقدمه، « ید » از تجسم میدانند و ادله روشن عقلی نیز نافی جسم بودن خداوند است، واژه
درباره این روایت و دیگر روایات یادآور میشویم که نمیتوان آنها را بدون دلیلی روشن، برخلاف معناي ظاهریشان حمل کرد و
مثلا ابر آسمانی و داراي رعد و برق را به معناي هواپیماهاي جنگنده، و شمشیر را به معناي سلاحهاي جدید مثل ژ 3 و کلاشینکوف
کرامت و معجزه دیگر براي حضرت علیه السلام و یارانش، این » : بیان الائمه در ذیل این روایت مینویسد » گرفت . [ 2] - مؤلف
است که خداوند زمین را در زیر پاي آنها درهم میپیچد . آنان در چند لحظه از مشرق به مغرب میروند بدون آن که نیازي به
، بیانالائمه، ج 3 ) « ماشین یا هواپیما داشته باشند و همه اینها به برکت امام قائم علیه السلام و دانشهایی است که به مردم میآموزد
3] - ممکن است کسانی این روایت را مربوط به رسانه تلویزیون بدانند اما سه نکته در متن روایت وجود دارد که این ] ( ص 253
برداشت را رد میکند: 1 . روایت میگوید هرگاه قائم علیه السلام قیام کند، این اتفاق رخ میدهد، در حالی که تلویزیون قبل از
دوران ظهور، اختراع شده و مورد استفاده قرار گرفته است . 2 . خداوند به چشم و گوش شیعیان، تواناییاي میدهد که هر کجا
باشند حضرت علیه السلام با آنان سخن میگوید . بنابراین، قدرت ابزاري در اینجا مطرح نیستبلکه قدرت در چشم و گوش
شیعیان است، ضمن آن که اختصاص به شیعیان دارد . 3 . روایت تصریح میکند این مخاطبه و گفتوگو، بدون واسطه هیچ ابزاري
این روایتبیانگر آن است که بعد از قیام قائم علیه السلام » : انجام میشود . مؤلف کتاب بیانالائمه ضمن نقل روایت فوق مینویسد
به برکت وجود شریف ایشان و تابش نور امامتبر کره زمین، دلها و چشمهاي مؤمنان چنان نورانی میشود و گوشهایشان چنان
قدرت میگیرد که بدون نیاز به هیچ ابزار و واسطهاي، میتوانند هنگام نیاز به ارتباط با امام علیه السلام از سرزمینها و شهرهاي
دور با ایشان سخن بگویند در حالی که ایشان را مشاهده میکنند، بنابراین مؤمنان در زمان حضور امام علیه السلام براي ارتباط با
ایشان، نیازي به وسایلی چون تلفن و تلویزیون ندارند بلکه به صرف توجه امام علیه السلام میتوانند با او سخن بگویند و نیازهاي
174 ) البته روایتی دیگر بیانگر آن است که - ارتباطی خود را مرتفع سازند، (حاج شیخ محمدمهدي نجفی، بیانالائمه، ج 3، ص 175
شیعیان علاوه بر ارتباط بیواسطه با امام علیه السلام با یکدیگر نیز میتوانند چنین ارتباطی را برقرار کنند: امام صادق علیه السلام:
مؤمن در زمان قائم علیه السلام در حالی که در مشرق است، برادر خود را در مغرب میبیند و آن که در مغرب است، برادر خود را
. 2 . نجمالثاقب، ص 111 . در مشرق میبیند . (نجمالثاقب، ص 165 ) پینوشتها: 1 . الفصول المهمۀ فی اصول الائمه، ج 1، ص 647
5 . 4 . منتخبالاثر، ص 474 ;الزام الناصب، ص 139 ، نجمالثاقب، ص 156 . 3 . کشفالغمه، ج 3، ص 260 ;بحارالانوار، ج 51 ، ص 81
7 . بحار الانوار، ج 52 ، ص 327 ;کمالالدین و تمام . 6 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 348 ، الغیبۀ، ص 234 . . بیانالائمۀ، ج 3، ص 255
، 9 . الغیبۀ (نعمانی)، ص 315 ، بحارالانوار، ج 52 . 8 . الغیبۀ (نعمانی)، ص 319 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 365 . النعمۀ، ج 2، ص 673
; 11 . الزام الناصب، ص 223 ;اعلامالوري، ص 432 . 10 . الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 690 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 335 . ص 369
; 12 . بصائرالدرجات، ص 29 ;بحارالانوار، ج 12 ، ص 182 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 339 ;الارشاد، ص 365 ;نجمالثاقب، ص 148
; 13 . بیانالائمه، ج 3، ص 122 ، به نقل از نورالانوار والوافی . 14 . الزامالناصب، ص 216 ;الارشاد، ص 343 . نجمالثاقب، ص 172
15 . الزامالناصب، ص 201 ;بشارةالاسلام، ص 46 ;منتخبالاثر، ص 183 ;معجم احادیث الامام المهدي، . بحارالانوار، ج 53 ، ص 8
18 . الزام . 17 . الزامالناصب، ص 23 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 279 و 285 و ج 53 ، ص 8 . 16 . سوره نحل، آیه 1 . ج 3، ص 108
. 20 . نجمالثاقب، ص 152 . 19 . الغیبۀ (نعمانی)، ص 144 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 301 . الناصب، ص 215 ;بحارالانوار، ج 53 ، ص 7
23 . الغیبۀ (نعمانی)، ص 244 ;بشارةالاسلام، . 22 . الاختصاص، ص 334 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 377 . 21 . بیانالائمه، ج 3، ص 252
25 . الاختصاص، ص 8 ;بحارالانوار، . 24 . الکافی، ج 8، ص 241 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 336 . ص 215 ;بحارالانوار ج 52 ، ص 356
. 28 . 27 . الغیبۀ (نعمانی)، ص 308 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 360 ;نجمالثاقب، ص 169 . 26 . نجمالثاقب، ص 159 . ج 52 ، ص 372
صفحه 14 از 51
119 ;الغیبۀ - 29 . کاملالزیارات، ص 120 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 319 ;بصائرالدرجات، ص 188 ;الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 691
، 30 . بیانالائمه، ج 3 . (نعمانی)، ص 309 ;کمالالدین، ج 2، ص 671 ;اثباتالهداة، ج 3، ص 493 ;بحارالانوار، ج 52 ، ص 325
33 . بیان الائمه، ج 3، ص 169 ، به نقل از . 32 . بیانالائمه، ج 3، ص 317 . ص 291 ، به نقل از العوالم . 31 . بیان الائمه، ج 3، ص 318
35 . بیانالائمه، ج 3، ص 286 ، به نقل از دلائلالامامۀ . 36 . مقصود، . 157 - کمالالدین و تمامالنعمۀ . 34 . نجمالثاقب، ص 158
38 . سیماي حضرت مهدي علیه السلام در قرآن، ترجمه سیدمهدي حائري . تکنولوژيهاي جدید است . 37 . سوره انعام، آیه 44
. 40 . سیماي حضرت مهدي علیه السلام در قرآن، ص 171 . 39 . سوره یونس، آیه 24 . 121 - قزوینی، ص 122
میلاد موعود
ابراهیم شفیعی سروستانی دوازدهمین پیشواي شیعیان، بنابر مشهورترین اقوال، در شب جمعه نیمه?شعبان سال 255 ق. در شهر سامرا
دیده به جهان گشود 1. بنا به گفته شیخ مفید(م 413 ق.) پدرش امام حسن عسکري جز او فرزندي نه پنهان و نه آشکار به جا
بود که به نام?هاي » نرجس 3 « نگذاشت و او را نیز در پنهان و خفا نگهداري فرمود. 2 مادر بزرگوار آن حضرت بانویی شایسته به نام
پسر قیصر روم و از نوادگان » یوشعا « نیز نامیده شده است 7. او دختر » ملیکه 6 « و » صقیل « یا » صیقل 5 « ،» سوسن 4 « دیگري چون
یکی از حواریان مسیح بود که به طریقی معجزه?آسا از سوي خداوند براي همسري امام یازدهم برگزیده شد. 8 خلاصه » شمعون «
در روم بود خواب?هاي شگفت?انگیزي دید، یک?بار در خواب پیامبر عزیز اسلام 9 » نرجس « ماجرا از این قرار است: هنگامی که
و عیساي مسیح را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکري درآوردند، و در خواب دیگري، شگفتی?هاي دیگري دید و به
دعوت حضرت فاطمه زهرا 3 مسلمان شد، امإ؛ اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می?داشت. تا آنگاه که میان
در خواب فرمان یافت که » نرجس « . مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر خود به همراه لشکر روانه جبهه?هاي جنگ شد
به?طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز می?روند برود، و او چنین کرد و در مرز برخی از جلوداران
سپاه مسلمانان آنان را اسیر ساختند و بی?آنکه بدانند او از خانواده قیصر است همراه سایر اسیران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر
دوران امامت امام دهم حضرت هادي روي داد 9، و کارگزار امام هادي نامه?اي را که امام به زبان رومی نوشته بود به فرمان آن
گرامی در بغداد به نرجس رساند و او را از برده?فروش خریداري کرد و به سامرا نزد امام هادي برد، امام آنچه را نرجس در
خواب?هاي خود دیده بود به او یادآوري کرد، و بشارت داد که او همسر امام یازدهم و مادر فرزندي است که بر سراسر جهان
که از بانوان بزرگوار » حکیمه « مستولی می?شود و زمین را از عدل و داد پر می?سازد. آنگاه امام هادي نرجس را به خواهر خود
خاندان امامت بود سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسري امام حسن عسکري درآمد. 10 نام،
کنیه و القاب نام و کنیه امام عصر همان نام و کنیه پیامبر اکرم 9 است. در برخی از روایات آمده است: تا زمانی که خداوند زمین را
به ظهور او و استقرار دولتش زینت نبخشیده است، برکسی روا نیست که نام و کنیه آن حضرت را بر زبان جاري سازد. 11 بر همین
اساس عده?اي از فقها قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعی?اش شده و عده?اي دیگر نیز این امر را مکروه
دانسته?اند. اما بیشتر فقها نهی از نام?بردن حضرت را اختصاص به زمان غیبت صغري و شرایطی که بیم خطر جانی براي آن
حضرت وجود داشت، دانسته?اند. 12 به دلیل وجود روایات یادشده، شیعیان آن حضرت را با القاب مختلفی چون: حجت، قائم،
مهدي، خلف صالح، صاحب، صاحب?الزمان، صاحب?الدار می?نامیدند و در دوران غیبت کوتاه آن امام، ارادتمندان و
از ایشان یاد می?کردند. 13 چگونگی میلاد دشمنان اهل?بیت، علیهم?السلام، » ناحیه مقدسه « دوستداران حضرتش باتعابیري چون
و حاکمان ستم?پیشه اموي و عباسی، بر اساس روایت?هایی که از پیامبر اکرم 9 به آنها رسیده بود، از دیرباز می?دانستند که
از خاندان پیامبر 9 و دودمان امامان معصوم برمی?خیزد و کاخ?هاي ظلم وستم را نابود می?سازد، از همین » مهدي « شخصی به نام
صفحه 15 از 51
رو پیوسته در کمین بودند که چه موقع آخرین مولود از نسل امامان شیعه به دنیا خواهد آمد تا او را از بین ببرند. از زمان امام محمد
تقی رفته رفته فشارها و سختگیري?ها بر خاندان پیامبر فزونی گرفت تا در زمان امام حسن عسکري به اوج خود رسید و آن حضرت
زیر نظر بودند، و کوچکترین رفت و آمد به خانه آن امام از نظر دستگاه خلافت » سامرا « در تمام دوران حیات خویش در شهر
مخفی نبود. در چنین شرایطی طبیعی است که میلاد آخرین حجت حق نمی?تواند آشکار باشد و به همین خاطر تا ساعاتی قبل از
میلاد آن حضرت نزدیکترین خویشان امام حسن عسکري نیز از اینکه قرار است مولودي در خانه امام به دنیا بیاید خبر نداشتند و
دختر بزرگوار امام جواد و عمه » حکیمه « هیچ اثري از بارداري در مادر آن بزرگوار مشاهده نمی?شد. روایتی که در این زمینه از
امام حسن عسکري نقل شده، شنیدنی است. شیخ صدوق (م 381 ق.) در کتاب کمال?الدین روایت کرده است که: ابو محمد
حسن بن علی به دنبال من فرستاد و فرمود: اي عمه! امشب روزه?ات را با ما افطار کن زیرا امشب شب نیمه?شعبان است و خداوند
در این شب آن حجتی را که حجت او در زمین است آشکار می?سازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس، عرض کردم: خدا
مرا فداي شما گرداند، به خدا قسم در او هیچ اثري از حاملگی نیست! فرمود: موضوع این چنین است که می?گویم، حکیمه خاتون
ادامه می?دهد: من [به خانه امام عسکري] درآمدم، پس از آنکه سلام کردم و نشستم نرجس پیش من آمد و در حالی که
کفش?هاي مرا از پایم بیرون می?آورد گفت: اي بانوي من چگونه شب کردي؟ گفتم: بلکه تو بانوي من و بانوي خاندان منی.
سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان خداوند تبارك و تعالی در همین شب به تو فرزند پسري
عطا می?کند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جاي خود نشست. وقتی از نماز عشاء فارغ شدم و افطار کردم،
به بستر رفتم و خوابیدم، در نیمه?هاي شب براي نماز برخاستم، نمازم را تمام کردم، در حالی که هنوز نرجس خوابیده بود و اثري
از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جاي آوردم و خوابیدم، امّا لحظاتی بعد وحشت زده از خواب بیدار شدم. که در این موقع
نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد. حکیمه می?گوید: در همین حال شک و تردید به سراغ من آمد، امّا ناگهان ابومحمد[امام
حسن عسکري] از همان جا که نشسته بود ندا برآورد: اي عمه! شتاب مکن که آن امر نزدیک شده?است. حکیمه ادامه می?دهد:
بودم که نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد، من با شتاب پیش او رفتم و گفتم: نام » یس « و » سجده « در حال خواندن سوره?هاي
خدا بر تو باد، آیا چیزي احساس کردي؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلّط باش و آرامشت را حفظ کن، که این
همان است که به تو گفتم. حکیمه ادامه می?دهد: دقایقی کوتاه خواب به سراغ من آمد و در همین موقع بود که حالت زایمان به
نرجس دست داد و من به سبب حرکت نوزاد بیدار شدم، جامه را از روي او کنار زدم و دیدم که او اعضاي سجده را به زمین
گذاشته و در حال سجده است، او را در آغوش گرفتم و همانا خداي متعال از آن هنگام که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا
خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت، و به جهت حجت خدا از اهل زمین رفع بلا می?شود، باران می?بارد و برکات
زمین خارج می?گردد. با تعجب دیدم که او کاملاً پاکیزه است و از آثار ولادت چیزي بر او نمانده است. در این هنگام
ابومحمد[امام حسن عسکري] ندا برآورد که: اي عمه! پسرم را نزد من بیاور. نوزاد را به سوي او بردم، آن حضرت دستانش را زیر
ران?ها و کمر او قرار داد و پاهاي او را برسینه خود گذاشت، آنگاه زبانش را در دهان او کرد و دستانش را بر چشم?ها و
گوش?ها و مفاصل او کشید و بعد از آن گفت: پسرم! سخن بگو و آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت می?دهم که خدایی جز
خداي یکتا نیست و هیچ شریکی براي او وجود ندارد و شهادت می?دهم که محمد 9 فرستاده خداست. آنگاه بر امیرمؤمنان و سایر
امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید... 14 بعد از تولد آن حضرت، امام حسن عسکري تعداد بسیار محدودي از یاران نزدیک
خود را در جریان میلاد مهدي موعود قرار دادند و تعدادي دیگر از یاران آن حضرت نیز موّفق به دیدار آن مولود خجسته شدند.
نگاشتند چنین مرقوم فرمودند: براي ما فرزندي متولد شد، » احمدبن حسن?بن اسحاق قمی « امام حسن عسکري در نامه?اي که به
لازم است خبر تولد او را پنهان بداري و به هیچ کس از مردم بازگو نکنی، ما کسی را بر این تولد آگاه نمی?کنیم جز خویشاوند
صفحه 16 از 51
نزدیک را به جهت خویشاوندي و دوست را به جهت ولایتش، دوست داشتیم خبر این تولد را به تو اعلام کنیم تا خداوند به جهت
خدمت امام عسکري « : آن تو را مسرور سازد، همچنان که، مرا مسرور ساخت. والسلام احمدبن اسحاق همچنین نقل می?کند که
شرفیاب شدم و می?خواستم در مورد جانشین پس از او پرسش کنم و آن گرامی بدون آنکه سؤال کنم فرمود: اي احمد، همانا
خداي متعال از آن هنگام که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت، و به جهت
حجت خدا از اهل زمین رفع بلا می?شود، باران می?بارد و برکات زمین خارج می?گردد. عرض کردم: اي پسر رسول خدا، امام و
جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسري سه?ساله، که رویی همانند ماه
تمام داشت، بر دوش خویش حمل می?کرد، فرمود: اي احمدبن اسحاق! اگر نزد خداي متعال و حجت?هاي او گرامی نبودي، این
پسرم را به تو نشان نمی?دادم، همانا او همنام رسول خدا و هم?کنیه اوست، او کسی است که زمین را از عدل و داد پر می?سازد
است، سوگند به خدا » ذوالقرنین « و » خضر « همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد. اي احمدبن اسحاق مثل او در این امت مثل
غایب می?شود به طوري که در زمان غیبت او از هلاکت نجات نمی?یابد مگر کسی که خداوند او را بر اعتراف به امامت وي
ثابت قدم بدارد و موفق سازد که براي تعجیل فرج او دعا کند. عرض کردم: سرور من، آیا نشانه?اي دارد که دل من به آن اطمینان
منم بقیۀالله در زمین، همانکه از دشمنان خدا انتقام می?گیرد، اي احمدبن « : پیدا کند؟ در این هنگام آن پسر به عربی فصیح گفت
15 صفات و خصائل مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال در توصیف »... اسحاق پس از مشاهده عینی دنبال اثر نگرد
جمال دلاراي امام عصر چنین می?گوید: همانا روایت شده که آن حضرت شبیه?ترین مردم است به حضرت رسول 9 در خَلق و
خفلق. و شمایل او شمایل آن حضرت است. و آنچه جمع شده از روایات در شمایل آن حضرت، آن است که آن جناب ابیض
[سفید] است که سرخی به او آمیخته و گندمگون است که عارض شود آن را زردي از بیداري شب و پیشانی نازنینش فراخ و سفید
و تابان است و ابروانش به هم پیوسته و بینی مبارکش باریک و دراز که در وسطش فی?الجمله انحدابی [برآمدگی] دارد و نیکورو
است و نور رخسارش چنان درخشان است که مستولی شده بر سیاهی محاسن شریف و سر مبارکش، گوشت روي نازنینش کم
میان » و علی رأسه فرق بین وَفْرتین کأنّه ألف بین واوین « ، است. بر روي راستش خالی است که پنداري ستاره?اي است درخشان
دندان?هایش گشاده است. چشمانش سیاه و سرمه?گون و در سرش علامتی است، میان دو کتفش عریض است، و در شکم و ساق
یعنی ؛» المهدي طاووس أهل?الجنّۀ وجهفهف کالقمر الدرّي علیه جلابیب النور « : مانند جدّش امیرالمومنین است. و وارد شده
علیه « . حضرت مهدي طاووس اهل بهشت است. چهره?اش مانند ماه درخشنده است. بر بدن مبارکش جامه?هایی است از نور
بر آن جناب جامه?هاي قدسیه و خلعت?هاي نورانیه ربانیه است که متلألأ است به شعاع ؛» جیوب?النور تتوقد بشعاع ضیاءالقدس
انوار فیض و فضل حضرت احدیت. و در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی است که شبنم بر آن نشسته و شدت سرخی?اش
نه دراز ؛» لیس بالطویل?الشامخ و لا بالقصیر اللازق « ،[ را هوا شکسته و قدّش چون شاخه?بان درخت بیدمشک یا ساقه ریحان [است
علی خَدّه الأیمن « .[ قامتش معتدل و سر مبارکش مدور [است ؛» بل مربوع القامۀ مدور الهامۀ « . بی?اندازه و نه کوتاه بر زمین چسبیده
بر روي راستش خالی است که پنداري ریزه مشکی است که بر زمین عنبرین ریخته ؛» خال کأنّه فتاة مسک علی رضراضۀ عنبر
هیأت نیک و خوشی دارد که هیچ چشمی هیأتی به آن اعتدال و تناسب ندیده [است] ؛» له سمت مارأت?العیون أقصد منه « .[ [است
صلّی اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین. 16 پی?نوشت?ها: 1. ر. ك: الکلینی، محمدبن?یعقوب، الکافی، ج 1، ص 514 ؛ المفید، محمد
بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفۀ حجج اللّه علی العباد، ج 2، ص 339 ؛ الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، إعلام?الوري
2. المفید، . 433- بأعلام?الهدي، ص 393 ؛ الصدوق، محمدبن?علی?بن?الحسین، کمال?الدین و تمام?النعمۀ، ج 2، ص 432
نام گلی از دره تک?لپه?اي?ها، و سردسته گیاهان تیره نرگسی است، که » نرجس « . محمدبن?محمدبن?نعمان، همان. 3
نام گلی فصلی و درشت به رنگ?هاي » سوسن « .4 ( گل?هایش منفرد و در انتهاي ساقه قرار دارد. (فرهنگ معین، ج 4، ص 402
صفحه 17 از 51
هر شئ نورانی، صیقلی » صیقل « .5 ( مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و آمریکاي شمالی و هیمالیاست. (همان، ص 1954
و جلا داده شده را می?گویند. بنا به گفته شیخ صدوق و شیخ طوسی، پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولی?عصر حامله شد
او را صیقل نام نهادند. (ر. ك: الصدوق، محمدبن علی?بن الحسین، همان، ص 432 ؛ الطوسی، محمدبن الحسن، کتاب?الغیبۀ،
8. ر. ك: همان، . به معناي ملکه و شهبانوست. . ر. ك: الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، همان، ص 432 » ملیکه « .6 (. ص 241
9. در . 11- 128 ؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51 ، ص 6 - 423 ؛ الطوسی، محمدبن?الحسن، کتاب?الغیبۀ، ص 124 - ص 41
کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است در سال 24 ق. جنگ?هایی بین مسلمانان و رومیان درگرفت و غنایم بسیاري به چنگ
سردار مسلمانان با رومیان جنگید و طی آن بسیاري از اشراف روم اسیر شدند. (ر. » بلکاجور « مسلمانان افتاد. در سال 248 ق. نیز
ك: نازیلیف، تاریخ?العرب و الروم، ترجمه محمد عبدالهادي شعیره، ص 225 ). ابن اثیر نیز طی حوادث سال 249 ق. می?نویسد:
با قواي روم که شخص قیصر نیز در آن جنگ » جعفربن?علی صائقه « و » عمربن?عبداللّه اقطع « جنگی میان مسلمانان به سرکردگی
شرکت داشت روي داد. (به نقل از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشواي دوازدهم حضرت امام حجۀ بن الحسن المهدي
.418- 11 . الطبرسی، ابوعلی الفضل?بن?الحسن، همان، ص 41 .2- 10 . هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، همان، ص 26 (2- ص 26
13 . ر.ك: الطبرسی، . 263- 12 . ر. ك: امین، سیدمحسن، سیره معصومان، ترجمه علی حجتی?کرمانی، ج 6، ص 261
ابوعلی?الفضل?بن?الحسن، همان. 14 . الصدوق، محمدبن علی?بن?الحسین، همان، ج 2، ص 424 ، ح 1؛ المجلسی، محمدباقر،
. 16 . قمی، شیخ عباس، منتهی?الآمال، ج 2، ص 62 .384- 15 . الصدوق، همان، ج 2، ص 385 . همان، ج 51 ، ص 2
شیعه، انتظار، وظایف منتظران
ابراهیم شفیعی سروستانی عظمت وجودي و ابعاد مختلف شخصیت حضرت صاحبالامر، علیهالسّلام، باعث شده است که در طول
هزار و اندي سال که از غیبت کبري میگذرد، هر گروه از مردم بسته به گرایشهاي خاص اعتقادي، اجتماعی و فرهنگی که
داشتهاند، از دیدگاهی خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستی بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور
خود از این موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصیت آن یگانه هستی تلقّی کنند. در این میان جمعی از اصحاب سیر و
سلوك و رهروان طریق عرفان و معنا با طرح موضوع خلیفۀاللَّه و انسان کامل و پرداختن به نقش حجت الهی در عالم هستی، تنها به
جنبه فرا طبیعی آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبهها غفلت ورزیدند. گروهی دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها
معطوف به جنبه طبیعی آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح کردن نقشی که آن حضرت به عنوان امام و پیشواي مردم به عهده
دارند هیچگونه مسؤولیتی را در زمان غیبت متوجه مردم ندیدند و تنها تکلیف مردم را این دانستند که براي فرج آن حضرت دعا
کنند تا خود بیایند و امور مردم را اصلاح کنند. عدهاي هم ضمن توجّه به جنبه فراطبیعی و طبیعی وجود مقدس حضرت حجّت،
علیهالسّلام، تمام همّ و غمّ خود را متوجّه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظیفه خود را این دانستند که با توسل به آن حضرت
به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند. اما در این میان گروهی با در نظر گرفتن همه ابعادي که بدانها اشاره شد، به طرح
معناي درست انتظار پرداخته و درصدد تعیین وظیفه و نقش مردم در دوران غیبت برآمدند. در این دیدگاه، هم مسأله خلافت الهی
انسان کامل مطرح است، هم به جایگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده و هم وظیفهاي که مردم در دعا براي حفظ آن
وجود مقدّس و تعجیل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است. شاید بتوان امام راحل امت، قدسسره، را به عنوان
درخشانترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد. ایشان با صراحت به نقد و بررسی برداشتهاي مختلفی که از مسأله انتظار فرج وجود
دارد، پرداخته و دیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند: البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم
بکنیم، اگر میتوانستیم میکردیم. اما، چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. ... اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب
صفحه 18 از 51
این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براي آمدن حضرت، علیهالسّلام، ... 2ایشان در جایی
میفرمایند: انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم » انتظار فرج « دیگر نیز درباره مفهوم
تحقق پیدا کند. و مقدمات ظهور انشاءاللَّه تهیه شود. 3براي شناخت جایگاه و مفهوم انتظار در تفکر شیعی برخی از روایاتی را که
. در این زمینه وارد شده است مورد بررسی قرار میدهیم تا روشن شود که: 1. آیا انتظار ضرورت دارد؟ 2. فضیلت آن چیست؟ 3
چه وظایفی در عصر غیبت بر عهده منتظران است؟ 4. انتظار چه آثاري دارد؟ 1. ضرورت انتظار در تفکّر شیعی، انتظار موعود، به
عنوان یک اصل مسلّم اعتقادي مطرح بوده و در بسیاري از روایات بر ضرورت انتظار قائم آل محمد، علیهمالسلام، تصریح شده
است، که از جمله میتوان به روایات زیر اشاره کرد: 1. محمد بن ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبۀ روایت کرده است که روزي امام
صادق، علیهالسّلام، خطاب به اصحاب خود فرمودند: آیا شما را خبر ندهم به آنچه خداي، صاحب عزت و جلال، هیچ عملی را جز
به آن از بندگان نمیپذیرد؟ گفتم: چرا. فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد
[صلّیاللّهعلیهوآله] بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزاري از دشمنانمان -
یعنی خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاري و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم، علیهالسّلام. 42 . ثقۀ
الاسلام کلینی در کتاب الکافی روایت میکند که روزي مردي بر حضرت ابوجعفر امام باقر، علیهالسّلام، وارد شد و صفحهاي در
دست داشت؛ حضرت باقر، علیهالسّلام، به او فرمود: این نوشته مناظره کنندهاي است که پرسش دارد از دینی که عمل در آن مورد
قبول است. آن مرد عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد همین را خواستهام. پس حضرت ابوجعفر باقر، علیهالسّلام، فرمود: گواهی
دادن به اینکه خدا یکی است و هیچ شریکی براي او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول او است، و این که اقرار کنی به
آنچه از سوي خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزاري از دشمنان ما، و تسلیم به امر ما، و پرهیزکاري و فروتنی، و انتظار قائم ما،
» عبدالعظیم حسنی « که ما را دولتی است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد. 53 . شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از
روایت میکند که: روزي بر آقایم محمدبن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسینبنابیطالب، علیهم السلام، وارد
شدم و میخواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدي است یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن
کرد و به من فرمود: اي ابوالقاسم! بدرستی که قائم از ماست و او است مهدي که واجب است در [زمان] غیبتش انتظار کشیده شود
و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومین [امام] از فرزندان من است. 6روایات یاد شده و بسیاري روایات دیگر - که در این
مجال فرصت طرح آنها نیست - همگی بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت میکند، امّا حال باید دید که انتظار که
این همه بر آن تأکید شده و یکی از شرایط اساسی اعتقاد اسلامی شمرده میشود - چه فضیلتی دارد و در کلام معصومین،
علیهمالسلام، از چه جایگاهی برخوردار است. 2. فضیلت انتظار در روایات اسلامی آنچنان مقام و منزلتی براي منتظران موعود
برشمرده شده که گاه انسان را به تعجب وا میدارد که چگونه ممکن است عملی که شاید در ظاهر ساده جلوه کند از چنین فضیلتی
برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظایفی که براي منتظران واقعی آن حضرت بر شمرده شده، سرّ این فضیلت را روشن
میسازد. در اینجا به پارهاي از فضائلی که براي منتظران قدوم، حضرت بقیۀاللهالأعظم بر شمرده شده، اشاره میکنیم: 1. از پیامبر
گرامی اسلام، صلّیاللَّهعلیهوآله، روایت شده است که فرمودند: برترین عبادتها انتظار فرج است. 72 . همچنین از آن حضرت
روایت شده است که: برترین جهاد امت من انتظار فرج است. 83 . مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار از امیرالمؤمنین، علیهالسّلام،
نقل میکند که آن حضرت فرمودند: منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید. بدرستی که خوشایندترین اعمال نزد
خداوند، صاحب عزّت و جلال، انتظار فرج است. 94 . شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از امام صادق، علیهالسّلام، روایت کرده که
آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان - که بر آنها درود باد - فرمود: منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به
خون خود غلتیده باشد. 105 . در همان کتاب به نقل از امام صادق، علیهالسّلام، روایت دیگري به این شرح در فضیلت منتظران وارد
صفحه 19 از 51
شده است: خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان
6. در روایت دیگري مرحوم مجلسی از امام صادق، اولیاء خدا هستند، همانها که نه ترسی برایشان هست و نه اندوهگین شوند. 11
علیهالسّلام، نقل میکند که: هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد همانند کسی است که با حضرت قائم،
علیهالسّلام، در خیمهاش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظهاي درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که در
خدمت آن حضرت شمشیر بزند. سپس فرمود: نه، بهخدا همچون کسی است که در پیشگاه رسول خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، شهید
شده باشد. 12 چرا این همه فضیلت؟ با مشاهده روایات یاد شده ممکن است براي بسیاري این پرسش پیش آید که چرا انتظار از
چنین فضیلت برجستهاي برخودار است؟ براي رسیدن به پاسخ مناسبی براي این پرسش چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد:
رکن اساسی مکتب تشیع است و اعتقاد به ضرورت » امامت « و » ولایت « 1. انتظار حلقه اتصال شیعه با امام معصوم: چنانکه میدانید
وجود حجت خدا و امام معصوم در هر عصر و زمان از مهمترین نقاط تمایز این مکتب از سایر مکتبهاست. از دیدگاه شیعه
پذیرش ولایت معصومین، علیهمالسلام، و به طور کلی تسلیم در برابر امام و حجت عصر، سرآمد همه فضیلتها و شرط اساسی
در زمان غیبت و عدم حضور ظاهري امام در جامعه به » انتظار « قبولی همه اعمال عبادي است. با توجه به این نکات درمییابیم که
نوعی اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین امام از سلسله امامان شیعه است و همین انتظار موجب میشود که ارتباط شیعیان با
امامشان، اگر چه به صورت ارتباط قلبی و معنوي، حفظ شود و آنها در همه اعصار از فیض وجود امامشان برخوردار باشند. بنابراین
را از مکتب شیعه بگیریم تفاوت چندانی میان این مکتب و دیگر مکاتب باقی نخواهد ماند؛ البته انتظار به همان مفهوم » انتظار « اگر
درست آن؛ یعنی امید به ظهور و قیام عدالتگستر دوازدهمین امام معصوم از خاندان پیامبر اکرم، صلّیاللَّهعلیهوآله؛ همو که در
حال حاضر حجت خدا، واسطه فیض الهی، زنده و شاهد و ناظر اعمال شیعیان خود و فریادرس آنها در گرفتاريها و ناملایمات
است. 2. انتظار، معیار ارزش انسانها: آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی براي سنجش میزان رشد، کمال و تعالی آنهاست؛ تا آنجا
آرزوهاي بلند، متعالی و ارزشمند حکایت از کمال روح و رشد .» بگو چه آرزویی داري تا بگویم کیستی « : که برخی میگویند
شخصیت انسانها و بلنداي همت آنها میکند. به عکس آرزوهاي خرد، حقیر و بیارزش نشان از بیهمتی و رشدنیافتگی افراد
دارد. آرزوها انسان را به حرکت وامیدارد و به طور طبیعی هر چه همت، بلندتر و آرزو، ارزشمندتر باشد حرکت و تلاش انسان نیز
از ارزش بیشتري برخوردار خواهد بود. امام علی، علیهالسلام، در همین زمینه میفرماید: ارزش مرد به اندازه همت اوست. 13 پس از
این مقدمه میتوان گفت که چون انسان منتظربرترین و ارزشمندترین آمال و آرزوهاي ممکن را داراست، به طور طبیعی از بهترین
و والاترین ارزشها نیز برخوردار است. توضیح اینکه آرزوي نهایی انسان منتظر، حاکمیت نهایی دین خدا و مذهب اهلبیت،
علیهمالسلام، بر سراسر جهان، استقرار حکومت صالحان و مستضعفان در سراسر گیتی، کوتاه شدن دست ظالمان و مستکبران از
گوشه گوشه جهان، برقراري نظام قسط و عدالت بر پهنه زمین و گسترش امنیت و رفاه در جاي جاي کره خاك است؛ یعنی
آرزویی که از ابتداي تاریخ تاکنون و در زمان هیچ پیامبري محقق نشده است. قطعاً چنین آرزوي بلندي از ارزش و فضیلتی
به تناسب آرزوي بلند خود از تلاش و کوشش براي تحقق هر چه زودتر » منتظر « وصفناپذیر برخوردار است. البته به شرط آنکه
این آرزو کوتاهی نکند. 3. انتظار عامل پویایی و سازندگی فرد و اجتماع: چنانکه از مطالب بعدي و در بحث از وظایف منتظران
روشن خواهد شد، انتظار نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد، و اگر انسان منتظر به
وظایفی که براي او برشمرده شده عمل کند به الگوي مطلوب انسان دیندار دست مییابد و از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار
میشود. به عبارت دیگر انسان منتظر با رعایت همه شرایط انتظار به همان شأن و منزلتی که مورد انتظار دین اسلام است، رسیده و به
بالاترین نقطه کمال نائل میشود. با توجه به نکات بالا به رمز فضائل بیشماري که براي منتظران برشمرده شد واقف میشویم و
بدرستی درمییابیم که چرا انسان منتظر از نظر اسلام از چنین مقام و مرتبه بلندي برخوردار است. 3. وظایف منتظران در مورد
صفحه 20 از 51
وظایف و تکالیف شیعیان در دوران غیبت سخنهاي بسیاري گفته شده است و حتی در بعضی از کتابها، از جمله کتاب
مکیالالمکارم فی فوائد الدعاء للقائم تا هشتاد وظیفه براي منتظران قدوم خاتم اوصیاء حضرت بقیۀاللّه، ارواحنا له الفداء، بر شمرده
شده است. 14 اما، از آنجا که تبیین همه وظایفی که شیعیان در عصر غیبت بر عهده دارند در این محدوده نمیگنجد، به تعدادي از
3. شناخت حجت خدا و امام عصر، علیهالسّلام اولین و مهمترین وظیفهاي که هر شیعه - مهمترین این وظایف اشاره میکنیم: 1
منتظر بر عهده دارد کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. این موضوع تا بدان درجه از اهمیت قرار
دارد که در روایات بسیاري که به طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، و ائمه معصومین، علیهم السلام،
نقل شده، آمده است: هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، بهمرگ جاهلی مرده است. 15 و در روایت دیگري که مرحوم کلینی
از امام محمد باقر، علیهالسلام، نقل میکند آمده است: هر کس در حالی که امامی نداشته باشد بمیرد، مردنش مردن جاهلیت است
و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیشافتادن و یا تأخیر این امر [دولت آل محمد، علیهمالسّلام] او را زیان نرساند و هر کس
بمیرد در حالی که امامش را شناخته همچون کسی است که در خیمه قائم [علیهالسّلام] با آن حضرت باشد. 16 توجه به مفاد
دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون
میسازد؛ چنانکه در یکی از دعاهاي معروف و معتبري که شیخ صدوق آن را در کتاب کمالالدین نقل کرده، میخوانیم: بار الها!
خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر
پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از
دینم گمراه میگردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را [از حق] پس از آنکه هدایتم فرمودي منحرف مگردان...
17 امام صادق، علیهالسلام، در مورد کمترین حد معرفت امام میفرماید: کمترین حد معرفت به امام آن است که [بدانی] امام مساوي
با پیامبر، صلّیاللَّهعلیهوآله، است مگر در درجه نبوت. امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست
معرفت « و باید در هر امري تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد... 18 مؤلف کتاب ارزشمند مکیالالمکارم مراد و مقصود از
را، که در روایتهاي یادشده بر آنها تأکید شده است، چنین توضیح میدهند: بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما - » امام
که درودها و سلامهاي خداوند برایشان باد - تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را
آنچنانکه هست بشناسیم؛ به گونهاي که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهههاي ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه
کننده مدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمیگردد: اول، شناختن شخص امام، علیهالسّلام، به نام و
نسب، و دوم، شناخت صفات و ویژگیهاي او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است. 19 البته امر دومی که در
کلام یادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهمیت بیشتري برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که میتواند در زندگی
فردي و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسی بحقیقت به صفات و ویژگیهاي امام عصر، علیهالسّلام، و نقش و
جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمیشود. نکتهاي
که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت امام زمان، علیهالسلام، از شناخت دیگر امامان معصوم، علیهمالسلام، جدا
نیست و اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدي واقف شد، صفات و ویژگیهاي آنها را شناخت و به مسؤولیت خود در
برابر آنها پی برد، قطعاً نسبت به امام عصر، علیهالسلام، نیز به شناختی شایسته میرسد. بهترین راه براي پی بردن به مراتب و مقامات
بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر، علیهالسلام، به طور خاص، مطالعه و تأمل در کتابهایی است که در این زمینه
نگاشته شده است که از جمله میتوان به کتابهاي زیر اشاره کرد: الکافی، محمدبن یعقوب کلینی (ج 1، کتاب الحجۀ)، کتاب
الغیبۀ، محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبۀ، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شیخ طوسی، کمالالدین و تمامالنعمۀ، محمدبن
52 و 53 ). بحمدالله همه این کتابها به فارسی ، علی بن الحسین معروف به شیخ طوسی، بحارالانوار، مولی محمدباقر مجلسی (ج 51
صفحه 21 از 51
و تأمل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت براي ائمه » جامعه کبیره « ترجمه شده و در دسترس همگان است. خواندن زیارت
معصومین، علیهمالسلام، نقل شده نیز در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام در عالم هستی بسیار مؤثر است. البته باید توجه
داشت که شناخت و معرفت حقیقی نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه کتاب حاصل نمیشود و در این راه باید از عنایات حضرت
حق نیز مدد جوییم و - همچنانکه در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد - از درگاه الهی نیز توفیق شناخت
حجتش را درخواست کنیم، تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم. این موضوع را از روایتی که مرحوم کلینی از
نقل کرده، میتوان استفاده کرد. در این روایت آمده است: از ابیعبداللّه (امام جعفر صادق)، علیهالسّلام، » محمد بن حکیم «
پرسیدم: معرفت ساخته کیست؟ فرمود: از ساختههاي خداوند است و براي بندگان نقشی در حصول معرفت نیست. 20 شاید بتوان
گفت که شناخت نشانهها و علائم ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر، علیهالسلام، است؛ زیرا شناخت دقیق نشانهها و علائم
بودن دارند نیفتد. » مهدي « ظهور موجب میگردد که انسان فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانی که ادعاي
توضیح اینکه براي ظهور منجی آخرالزمان نشانهها و علائم حتمی و تردیدناپذیري برشمرده شده که با مشاهده آنها میتوان به
حقانیت آن منجی و اینکه او واقعاً همان امام منتظر؛ یعنی امام مهدي، علیهالسلام، است پی برد. بنابراین بر همه منتظران لازم است
که پس از شناخت کامل امام عصر، علیهالسلام، به مطالعه و شناسایی علائم و نشانههاي ظهور نیز بپردازند. براي آشنایی با نشانههاي
ظهور نیز علاوه بر کتابهایی که در بالا بدانها اشاره شد میتوان به کتابهاي زیر مراجعه کرد: نوائبالدهور فی علائمالظهور،
سیدحسن میرجهانی، عصر ظهور، علی کورانی، روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه علیاکبر مهديپور و نشانههاي ظهور او،
3. پیراستگی از بديها و آراستگی به خوبیها وظیفه مهم دیگري که هر شیعه منتظر بر عهده دارد - محمد خادمی شیرازي. 2
پیراستن خود از خصایص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نیکو است، چنانکه در روایتی که از امام صادق، علیهالسّلام، نقل شده،
آمده است: هر کس دوست میدارد از یاران حضرت قائم، علیهالسّلام، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاري و
اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، علیهالسّلام، به پاخیزد، پاداش او
همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درك کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این
اجر] اي گروه مشمول رحمت خداوند! 21 امام عصر، علیهالسلام، نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور همه شیعیان را در زمان
غیبت به انجام اعمال پسندیده و دوري از اعمال ناپسند فراخوانده، میفرماید: پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما
میشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودي ما میگردد، دوري گزیند؛ زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی
فرامیرسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي کسی سودي ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد.
22 موضوع تهذیب نفس و دوري گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست، به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت، از چنان
اهمیتی برخوردار است که در توقیع شریفی که از ناحیه 23 مقدسه حضرت صاحبالامر به مرحوم شیخ مفید، رضی اللّه عنه، صادر
گردیده، اعمال ناشایست و گناهانی که از شیعیان آن حضرت سر میزند، یکی از اسباب و یا تنها سبب طولانی شدن غیبت و
دوري شیعیان از لقاي آن بدر منیر شمرده شده است: ... پس تنها چیزي که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده میدارد، همانا چیزهاي
ناشایستی است که از ایشان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمیرود. 24 باید توجه داشت که ما تنها زمانی
میتوانیم خود را منتظر امام عدالتگستر و پیرو او بدانیم که در زندگی فردي و اجتماعی خود، راه و روش مورد نظر او را اجرا
کنیم. چنانکه در نامه امیرالمؤمنین علی، علیهالسلام، خطاب به عثمانبن حنیف، فرماندار بصره آمده است: آگاه باش که هر پیروي
را پیشوایی است که پی وي را پوید و از نور دانش او روشنی جوید، بدان که پیشواي شما بسنده کرده است از دنیاي خود به دو
جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنی خویش نموده. بدانید که شما چنین نتوانید کرد. لیکن مرا یاري کنید به پارسایی و
کوشیدن و پاکدامنی و درستی ورزیدن. 25 برخی منابع که با مطالعه آنها میتوان به الگوي مطلوب براي اخلاق و رفتار مورد نظر
صفحه 22 از 51
امام سجاد، علیهالسلام؛ این دعاي شریف که در » مکارمالاخلاق « ائمه معصومین، علیهمالسلام، دست یافت عبارتند از: 1. دعاي
صحیفه سجادیه (دعاي بیستم) و در پایان کتاب مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی آمده، یکی از بهترین منابع براي شناخت فضایل و
»... أَللَّهفمَّ ارْزفقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَۀف « رذایل اخلاقی است. 2. دعاي امام زمان، علیهالسلام؛ این دعا در مفاتیحالجنان نقل شده و با جمله
آغاز میشود. دعاي یادشده که از امام زمان، علیهالسلام، نقل شده از جمله دعاهایی است که میتواند به ما تصویري روشن از شیعه
منتظر ارایه دهد و ما را با انتظارات امام از شیعیانش آشنا کند. انسان با مداومت بر خواندن این دعاها و سعی و تلاش در به کار
بستن آنچه در آنها آمده است، میتواند به وضعیت ماهنامه موعود شماره 28 پینوشتها: 1. صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاي
، 3. النعمانی، محمد بن ابراهیم، کتابالغیبۀ، ص 200 . 2. همان، ج 7، ص 255 .199 - امام خمینی، قدسسره)، ج 20 ، ص 198
5. الصدوق، ابوجعفر محمدبن علیبنالحسین، کمالالدین و . 4. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 22 ، ح 13 . ح 16
7. الحرّانی، ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبۀ، تحفالعقول . 6. همان، ج 2، ص 287 ، ح 2 . تمامالنعمۀ، ج 2، ص 377 ، ح 1
9. الصدوق، ابوجعفر محمدبن علی بن . 8. المجلسی، المولی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52 ، ص 123 ، ح 7 . عن آل الرسول، ص 37
.12 . 11 . المجلسی، المولی، محمدباقر، همان، ص 126 ، ح 18 . 10 . همان، ج 2، ص 357 ، ح 54 . الحسین، همان، ج 2، ص 645 ، ح 6
13 . ر. ك: الموسوي الاصفهانی، میرزامحمدتقی، مکیالالمکارم . نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدي، کلمات قصار 47 ، ص 369
فیفوائد الدعاءللقائم، ج 2، ص 104 به بعد. 14 . المجلسی، المولیمحمدباقر، همان، ج 8، ص 368 و ج 32 ، ص 321 و 333 ؛ همچنین
.16 . 15 . الکلینی، محمدبنیعقوب، همان، ج 1، ص 371 ، ح 5 . ر.ك: القندوزي، حافظ سلیمان بن ابراهیم، ینابیعالمودة، ج 3، ص 372
، 17 . البحرانی، السیدهاشم الحسینی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2 . الصدوق، ابوجعفرمحمدبنعلیبنالحسین، همان، ج 2، ص 512
، 19 . الکلینی، محمدبنیعقوب، همان، ج 1، ص 194 . 18 . الموسوي الاصفهانی، میرزامحمدتقی، همان، ج 2، ص 107 . ص 34 ، ح 3
در » توقیع « .22 . 21 . المجلسی، المولی محمد باقر، همان، ج 52 ، ص 176 . 20 . النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص 200 ، ح 16 . ح 1
لغت به معناي نشان گذاشتن، امضاء کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسشها میدهد، دستخط
فرمانروا و نوشتن عبارتی در ذیل مراسله آمده است. و در اصطلاح علم حدیث به معناي پاسخ پرسشها، یا اطلاعیههایی است که به
صورت کتبی از طرف امام براي آگاهی شیعیان فرستاده شده است. چنانکه توقیعاتی از حضرت امام علیالنقی و امام حسن
عسکري، علیهماالسلام، نقل شده است. امّا معمولًا توقیع به نامههاي حضرت حجۀبن الحسن امام زمان، عجّلاللَّهتعالیفرجه، گفته
میشود که توسط چهار تن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت صغري به دست شیعیان میرسیده است. (ر.ك: رکنی، محمدمهدي،
.24 . نشانی از امام غایب، عجّلاللَّهتعالیفرجه، بازنگري و تحلیل توقیعات). 23 . المجلسی، المولی محمد باقر، همان، ج 53 ، ص 177
26 . النعمانی، محمدبنابراهیم، همان، . 25 . سورهال عمران ( 3)، آیه 200 . نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدي، نامه 45 ، ص 317
27 . البحرانی، السید هاشم . ص 199 ، همچنین ر.ك: البحرانی، السیدهاشم الحسینی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 334 ، ح 4
28 . ر. ك: همان. 29 . ابن طاووس، علیبن موسی، مصباحالزائر، ص 455 ؛ المجلسی، مولی . الحسینی، همان، ج 1، ص 334 ، ح 2
.33 . 32 . النعمانی، محمدبنابراهیم، همان، ص 320 ، ح 10 . 30 . همان. 31 . همان، ج 53 ، ص 177 . محمدباقر، همان، ج 102 ، ص 111
چنانکه فقها در کتاب جهاد گفتهاند، این است که شخص مؤمن » مرابطه « 34 . الکلینی، محمدبنیعقوب، همان، ج 6، ص 535 ، ح 1
براي جلوگیري از هجوم و نفوذ مشرکان و کافران در مرزهاي کشور اسلامی و یا هر موضعی که از آن احتمال بروز حملهاي علیه
مسلمانان میرود، به حال آماده باش و در کمین به سر برد.(ر.ك: النجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام،
ج 21 ، ص 39 .)این عمل در زمان غیبت امام معصوم، علیهالسّلام، مستحب بوده و فضیلتهاي بسیاري براي آن بر شمرده شده است،
چنانکه در روایتی که به طریق اهل سنت از رسول گرامی اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، نقل شده آمده است: رفباطف یَوْمف وَ لَیْلَۀف
خَیْرٌ مفنْ صفیامف شَ هْرف وَ قفیامفهف، وَ إفنْ ماتَ مفرابفطاً جَرَي عَلَیْهف عَمَلفهف وَ أَجْري عَلَیْهف رفزْقفهف وَ اَمفنَ مفنَ
صفحه 23 از 51
الففتَّانف. یک شبانه روز مرابطه (مرزداري) در راه خدا از اینکه شخص یک ماه روزها روزه باشد و شبها به عبادت قیام نماید
ثوابش بیشتر است. پس هر گاه در این راه بمیرد عملی که انجام میداده بر او جریان خواهد یافت، و روزیش بر او جاري خواهد
شد و از فرشتهاي که در قبر مردهها را امتحان میکند ایمن خواهد ماند. (البرهان، علاءالدین علیالمتقی، کنزالعمّال فی سنن الأقوال
و الأفعال، ج 4، ص 284 ، ح 10509 ) اما در مورد اینکه حداقل و حداکثر زمان مرابطه چه اندازه است باید گفت که: حداقل زمان
مرابطه سه روز و حداکثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود دیگر بر آن صدق مرابطه نکرده و جهاد شمرده
.35 (41- میشود و شخص هم از ثواب جهادکنندگان برخوردار میشود. (ر. ك: النجفی، محمد حسن، همان، ج 21 ، ص 42
36 . المجلسی، المولی محمدباقر، مراةالعقول فی شرح أخبار آلالرسول، . الکلینی، محمدبنیعقوب، همان، ج 8، ص 381 ، ح 576
38 . ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 272 به نقل از حکیمی، . 37 . النجفی، الشیخ محمدحسن، همان، ج 21 ، ص 43 . ج 26 ، ص 582
40 . الحرّ العاملی، محمد بن . 39 . صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاي امام خمینی)، ج 7، ص 255 . محمد، در فجر ساحل، ص 55
، 41 . الصدوق، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین، همان، ج 2 . الحسن، وسائلالشیعۀ إلی تحصیل مسائل الشریعۀ، ج 18 ، ص 95 ، ح 20
42 . الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، همان، ص . 42 . همان؛ الطوسی، محمدبن الحسن، کتاب الغیبۀ، ص 176 . ص 483 ، ح 4
45 . النعمانی، . 44 . الکفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ص 421 . 43 . الطوسی، محمدبن الحسن، مصباحالمتهجّد، ص 328 . 384
47 . الصافی الگلپایگانی، لطفالله، منتخبالاثر فی . 46 . نوري، حسین، نجمالثاقب، ص 523 . محمد بن ابراهیم، همان، ص 245 ، ح 46
آنچه را « در لغت به معناي دلیل، برهان و راهنماست. به عبارت دیگر » حجّت « .48 . الإمام الثانی عشر (علیهالسلام)، ص 506 و 508
حجت گویند. (ر.ك: الفیّومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص 121 ؛ ابنمنظور، » که به آن دعوي یا مطلبی را ثابت کنند
لسانالعرب، ج 3، ص 53 ؛ الجوزي الشرتونی اللبنانی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیۀ والشوارد، ج 1، ص 164 ؛ جفر، خلیل،
فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طیبیان، ج 1، ص 808 ؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج 1، ص 779 ). راغب اصفهانی نیز حجت
» راهنمایی آشکار به راه مستقیم و آنچه که به آن میتوان به درستی یکی از دو نقیض پی برد « : را این گونه معنا کرده است
. 49 . سوره انعام ( 6)، آیه 158 .( (الراغب الإصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن فی غریب القرآن، ص 107
123 ؛ مؤسسه المعارف الاسلامیۀ، معجم أحادیث الإمام - 50 . ر.ك: البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 121
53 . قمی، شیخ عباس، . 52 . همان، ص 357 ، ح 54 . 51 . الصدوق، همان، ص 18 .109 - المهدي، علیهالسلام، ج 5، ص 100
مفاتیحالجنان.
حدیث جمعه
رضا بابایی اي صبا نکهتی از خاك ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دیدار بیار نکته روح فزا از دهن دوست بگو نامه خوش?خبر از
عالم اسرار بیار صد گونه زمین زبان برآورد در پاسخ آنچه آسمان گفت اي عاشقف آسمان، قرین شو با آن که حدیث نردبان
گفت آنها، نه دل?ها که گفل?هاي بی?نجابت?اند که تو را انتظار نمی?کشند. و آنها نه سرها، که سنگ?هاي بی?صلابت?اند،
اگر از شمیم فرج، چون گفل نشکفند. مادران، ما را به روزگار غیبت بر زمین نهاده?اند و در کام ما حلاوت ظهور ریختند. پدران،
هر صبح آدینه، دستان دعاي ما را میان انگشتان اجابت خود می?گرفتند و در کوچه باغ?هاي نیایش به ندبه می?بردند.
آموزگاران، نخست حرفی که در گوش ما می?خواندند، دلواژه?هاي مهر با خورشید سپهر بود. روح پدرم شاد که می?گفت به
استاد فرزند مرا هیچ میاموز به جز عشق از یاد نمی?برم آن روز را که با پدر گفتم: کدامین کوه میان ما و او غروب افکند؟ گفت:
فرزندم! دانستم که بالغ شده?اي؛ که نابالغان از او هیچ نپرسند و به او هرگز نیندیشند. گفتم: در کنار کدامین برکه بنشینم، تا مگر
ماه رخسارش در او بتابد؟ گفت: فرزندم! دانستم که از من میراث داري؛ که پدران تو همه برکه?نشین، بودند. گفتم: پدر جان! چرا
صفحه 24 از 51
عصر آدینه?ها پروایف ما نداري؟ گفت: فرزندم! پروانه?ها همه چنین?اند. گفتم: مادر مرا چه روزي زاد؟ گفت: جمعه. گفتم: و
شما. گفت: جمعه. گفتم: برادران و خواهرانم؟ گفت: جمعه. گفتم: چگونه است که ما همه جمعگانیم؟ گفت: در روزگار نامرادي،
هر روز جمعه است و جمعه?ها صبح و ظهر و شام ندارند، همه عصرند. با گوشه جامه سبز دعا، اشک از چشم?هاي خود دزدید، و
دیگر » یا حسین « گفت: فرزندم! امروز چه روزي است؟ گفتم: جمعه. گفت: تا جمعه موعود، چند آدینه راه است؟ گفتم: یک
گفت: حسین را، تو می?شناسی؟ گفتم: همان نیست که صبح?هاي جمعه، پرده?خوان ندبه خون است؟ گفت: و عصرهاي جمعه،
کبوتران فرج را، یک?یک بر بام انتقام می?نشاند. مادرم به ما پیوست، دلگیر بود؛ امّا مهربان. چادر بی?رنگ و روي شب?فامش
را هنوز از سر برنداشته بود که از بیت?الاحزان پرسید. نگاه پدر به سوي ما لغزید و چشم?هاي من، در افق خیره ماند. پدر یا مادر،
نمی?دانم، یکی گفت: شاید امروز؛ شاید فردا؛ شاید... همین جمعه. بس جمعه که در فصل تو افسرد بس خنده آئینه که پژمرد
پروانه چه بسیار که در پاي تو اي شمع خندید و ندانست که اقبالف سحر مرد
فرج صالحان
آیۀالله سید مرتضی نجومی اشاره: بسیارند مردان و زنانی که در میانه درد و رنج و ابتلا، آنگاه که احساس می?کردند دیگر روزنه
امیدي نیست دست نیاز و توسل به سوي ائمه معصومین، علیهم?السلام، دراز کرده?اند و نیاز خود را برآورده?اند. آثار مکتوب
مانده از بزرگان نیز از قول آن برگزیدگان الهی راه?هاي متعددي را براي عرض حاجات و برآورده شدن خواسته?هاي بندگان
فراروي آنان قرار داده?اند. آنچه پیش روي شماست حکایت یکی از کسانی است که با توسل به ائمه معصومین، علیهم?السلام، و
به لطف حضرت صاحب?الامر 7 از رنج و گرفتاري نجات یافته است. شب پنجم محرم سال 1418 ق. ساعت یازده شب تلفن زنگ
زد. پسرم گوشی را برداشت، گفت: شما را از مسجد آیۀاللّه انگجی می?خواهند، گوشی را برداشتم، از ستاد نیمه شعبان آن مسجد
مبارك فرمودند، حاج آقا امسال براي نیمه شعبان ما را فراموش نکنید، عرض کردم: خیلی کار دارم و نمی?رسم و نمی?دانم چه
بنویسم چون بحمداللّه و المنّه، نسبت به ساحت مقدس حضرت مهدي، عجّ ل?اللَّه?تعالی?فرجه، همه چیز را به طور کامل
نوشته?اند و سلیقه بنده نوشتن مطلبی نو است که تکرار نوشته?هاي گذشته نباشد. تا فرداي آن شب فکر می?کردم براي این
عزیزان چه چیزي تقدیم کنم. فردا جهت استراحت ساعتی خوابیدم. در خواب به من گفتند قضیه، ابن صالحان، را براي آنها بنویس.
من بسیار خوشحال شدم زیرا صلاة فرجف قضیه منصوربن صالحان را گنجی از گنج?هاي حضرت حق متعال و حضرت
مهدي،علیه?السلام، می?دانم و لذا تصمیم گرفتم همان قضیه را تقدیم حضور عزیزان کنم. این حکایت و معجزه را شیخ ابوجعفر
محمد بن جریر بن رستم طبري در کتاب دلائل?الامامه خود نقل می?فرماید 1. مرحوم علامه مجلسی،رضوان?الله?تعالی?علیه، هم
در دو جاي کتاب بحارالانوار از دلائل?الامامه نقل فرموده?اند 2 و مرحوم آقا شیخ محمودعراقی در کتاب دارالسلام خود در باب
معجزات حضرت مهدي معجزه چهل و چهارم نقل نموده است 3. همینطورمرحوم آقاي حاج شیخ علی?اکبر نهاوندي در کتاب
حکایت :» شیخ ابی?جعفر طبري « العقبري نقل فرموده است. 4 اینک نقل داستان، به ترجمه از کتاب شریف و گرانقدر دلائل?الامامه
که کاري را از جانب » ابوالحسین بن ابی البغل کاتب « که گفت، خبر داد مرا » ابوجعفر محمدبن هارون?بن موسی تلّعکبري « کرد مرا
بر عهده گرفتم، تصادفاً بین من و او جریاناتی پیش آمد که موجب شد خود را از او پنهان کنم او مرا سخت » ابی منصوربن صالحان «
ترسانیده، به جستجوي من برآمد. من هم از او پنهان و ترسان بودم تا پس از مدتی عزم کردم و پنهان به مقابر قریش و مرقد منور
حضرت موسی کاظم ،علیه?السلام، رفته شب جمعه?اي را در آنجا به عبادت و شب زنده?داري و دعا و مسألت بگذرانم، شاید
خداوند فرجی عنایت فرماید. تصادفاً شبی سخت طوفانی و باد و باران بود از ابن جعفر متصدي آن حرم شریف تقاضا نمودم درها
را بسته و آن مکان مقدس را خلوت نگاه دارد تا به دلخواه خود به دعا و مسألت از درگاه باري تعالی مشغول باشم و آنان که از
صفحه 25 از 51
ایشان ایمن نبوده و از دیدنشان ترسانم بر من داخل نشوند و او چنین نموده، درها را قفل کرد و شب به نیمه کشید اتفاقاً باد و باران
هم مانع از رفت و آمد مردم گشت و من با دل?آسودگی مشغول دعا و زیارت و نماز بودم در این هنگام ناگهان صداي پایی را از
سمت مولاي خود موسی?بن جعفر، علیهماالسلام، شنیدم دیدم مردي زیارت می?کند و سلام بر آدم و پیامبران اولوالعزم فرمود بعد
ائمه را یک یک را نام برد تا به صاحب?الزمان، علیه?السلام، رسید و ایشان را ذکر نفرمود. من از این سلام تعجب نمودم. پیش
خود چنین گمان کردم که شاید فراموش کرده یا عارف به آن امام نیست. یا این خود مذهبی براي این مرد است. چون از زیارت
فارغ گشت دو رکعت نماز گزارد سپس رو به مرقد شریف حضرت ابی?جعفر جواد،علیه?السلام، نمود. مثل همان زیارت و سلام
را انجام داده و دو رکعت نماز به جا آورد و من از آن جهت که او را نمی?شناختم ترسان بودم. او را جوانی کامل در جوانی و
مردانگی دیدم که جامه سپیدي در بر و عمامه?اي بر سر که آخر آن را به زیر چانه انداخته بر دوش مبارك عبایی افکنده بود. بعد
گفتمش: اي سید و آقاي من! آن کدام است؟ فرمود: دو »؟ اي اباالحسین ابن ابی البغل کجایی از دعا و فرج « : از اعمالش فرمود
رکعت نماز می?گزاري و بعد از آن می?گویی: یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ یا مَنْ لَمْ یفؤاخفذْ بفالْجَریرَةف وَ لَمْ یَهْتفکف
السَّتْرَ یا عَظیمَ الْمَنّف یا کَریمَ الصَّفْحف یا حَسَنَ التَّجاوفزف یا واسفعَ الْمَغْففرَةف یا باسفطَ الْیَدَیْنف بفالرَّحْمَ ۀف یا مفنْتَهی کفلّف
نَجْوي یا غایَۀَ کفلّف شَ کْوي یا عَوْنَ کفلّف مفسْتَعینف، یا مفبْتَدَءَ بفالنّفعَمف قَبْلَ افسْتفحْقاقفها یا رَبَّاهف - ده مرتبه - یا سَیّفداهف
- ده مرتبه - یا مَوْلاهف - ده مرتبه - یا غایَۀَ غایَتاهف - ده مرتبه - یا مفنْتَهی رَغْبَتاهف - ده مرتبه - أَسأَلفکَ بفحَقّف هذفهف
الْاَْسماءف وَ بفحَقّف مفحَمَّدف وَ آلفهف الطَّاهفرینَ عَلَیْهفمف السَّلامف إلاَّ ما کَشَ فْتَ کَرْبی وَ نَفَّسْتَ هَمّی وَ فَرَّجْتَ غَمّی وَ
أَصْلَحْتَ حالی. و دعا کن بعد از این هرچه خواستی و طلب کن حاجت خود را. آنگاه می?گذاري گونه راست خود را بر زمین
می?گویی در سجده خود صد مرتبه: یا مفحَمَّدف یا عَلی یا عَلیّف یا مفحَمَّدف افکْففیانی فَافنَّکفما کاففیايَ وَ انْصفرانی فَافنَّکفما
و زیاد آن را تکرار می?کنی و » اَدْرفکْنی « ، ناصفراي. سپس می?گذاري گونه چپ خود را بر زمین و می?گویی صد مرتبه
و تکرار می?کنی تا نفس تمام شود و سر از سجده بر می?داري پس بدرستی که خداي تعالی به کرم » اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ « : می?گویی
خود برمی?آورد حاجت تو را ان?شاءاللّه. به هنگامی که به نماز و دعا مشغول بودم او بیرون رفت و بعد از فراغ از نماز نزد
ابن?جعفر رفتم تا از او حال این مرد را جویا شوم که چگونه داخل شد؟ دیدم درها بسته و قفل است. شگفت?زده گفتم شاید دري
را صدا زدم و او از اطاق چراغخانه (اطاقی که در آنجا روغن به چراغ?هاي » ابن?جعفر قیم « . دیگر باشد که من از آن بی?اطلاعم
روضه مبارکه می?ریختند) بیرون آمد. سؤال از آن مرد و چگونگی داخل شدنش نمودم. گفت همان?طور که می?بینی درها بسته
[است]و من هنوز باز نکرده?ام. حکایت و قصه خود را به او گفتم. گفت: این شخص همانا مولا و سید ما صاحب?الزمان
،علیه?السلام، است، من به هنگام خلوت روضه مطهره مکرر او را مشاهده و زیارت نموده?ام من بر فوت سعادت از دست رفته
بسیار متأسف گشتم. صبح هنگام به گاه طلوع فجر خارج شده به سوي کرخ و مخفیگاه خود بازگشتم روز بالا نیامده بود که
در جستجوي من برآمده و ملاقات مرا طالب و از دوستانم جویاي من بودند و با آنان امان نامه?اي از » ابن صالحان « اصحاب و یاران
دوستی از دوستان مورد وثوق و اطمینان به حضور او رفتم. از OO g؛< وزیر بوده که در آن به هر لطف و مرحمتی وعده بود. بإ
جاي برخاسته مرا در بر گرفت با رفتاري مهرآمیز که از او نه چنین دیده بودم و نه انتظارش را داشتم مرا گفت: تنگی کار تو
بدان?جا کشید تا شکایت مرا به صاحب?الزمان،علیه?السلام، نمودي؟ گفتم: دعایی و مسألتی بود. واي بر تو، دیشب که شب
جمعه بود مولاي خود صاحب?الزمان،علیه?السلام، را در خواب زیارت نمودم، مرا امر فرمود که با تو به نیکی رفتار نمایم و با من
چنان قهر و درشتی اظهار داشت که بر خود ترسیدم. ابوالحسن ابن ابی?البغل گفت: گفتم: لااله?الاالله، شهادت می?دهم که آنان
حق?اند و منتهاي حق?اند، من خود مولاي خود را در بیداري دیدم و با من چنین و چنان فرمود و آنچه را که در حرم و مشهد
مبارك موسی?بن جعفر امام کاظم،علیه?السلام، دیده بودم براي او باز گفتم، پس بسیار شگفت?زده شد و با من رفتارهاي بسیار
صفحه 26 از 51
نیکو و ارزنده و بزرگ به جاي آورد و به آرزوهایی که انتظار و گمانش را نمی?بردم به برکت مولاي ما صاحب?الزمان،
علیه?السلام، رسیدم. ترجمه این قصه و صلوة فرج هم همان?طور که اشاره نمودیم در کتاب العبقري الحسان و دارالسلام مرحوم
عراقی هست امّا در کتاب هر دو یک سطر از دعا ساقط شده است و براي تصحیح آن شایسته است عزیزان به بحارالانوار یا خود
بعد از نقل داستان می?فرماید، مؤلف می?گوید: ذکر این خبر مناسب فصل » فاضل عراقی « دلائل?الامامه رجوع نمایند. مرحوم
سابق بود و ذکر این شخص در زمره کسانی که شرفیاب خدمت آن بزرگوار شده?اند انسب می?نمود و سبب ذکر این در فصل
معجزات - به علاوه آنکه در بحارالانوار هم در این باب ذکر نموده - آن است که جهت معجزه را در آن اقوي دیدم؛ زیرا که از
این عمل آثار غریبه مشاهده کردم. اول وقتی که به این نعمت رسیدم آن بود که در سال هزار و دویست و شصت و شش با امام
آقا « طاب ثراهما، بود در همین بلده که دارالخلافه تهران است در خانه ،» حاج میرزا باقربن میرزا احمد تبریزي « جمعه تبریز که
طاب ،» حاج میرزا مسیح « برادر » میرزا موسی « که فیمابین مسجد شاه و مسجد جمعه واقع شده و از ورثه » مهدي ملک?التجار تبریزي
است منزل داشتیم و حقیر بر ایشان مهمان بودم » حاجی محمد کاظم ملک?التجار « ثراه، به او منتقل گردید و الان در تصرف پسرش
لکن چون او مأذون به مراجعت به تبریز از جانب شاه نبود حقیر را هم سبب انسی که مانع از مراجعت به وطن بود و بدون تهیه هم
چون عزم توقف نبود بیرون آمده بودم و امام جمعه هم به این ملاحظه که بر ایشان مهمانم و مخارج و مأکول و مشروب با ایشان
است و غافل از آنکه مصادف دیگر هم هست بود و خود هم چون انسی با اهل نبود و متمکن از قرض گرفتن نبودم لهذا از براي
بعض مصارف مثل پول حمام و غیر آن بسیار در شدت بودم. اتفاقاً روزي در میان تالار حیاط با امام جمعه نشسته بودم از براي
استراحت و نماز برخاسته به غرفه?اي که در بالاي شاه?نشین تالار واقع است بالا رفته مشغول اداء فریضه ظهرین شدم بعد از نماز
در طاقچه غرفه کتابی دیدم برداشته گشودم کتاب چاپی ترجمه مجلد سیزدهم بحار بود در احوالات حضرت حجت،
عجّ ل?اللَّه?تعالی?فرجه، چون نظر کردم، همین خبر در باب معجزات آن سرور جلوه?گر آمد با خود گفتم که با این حالت و
شدت این عمل را تجربه نمایم برخاسته نماز و دعا و سجده را به جا آورده فرج را خواسته از غرفه به زیر آمده در تالار نزد امام
جمعه بنشستم ناگاه مردي از در درآمده رقعه?اي به دست امام جمعه داد و دستمال سفیدي در نزد او نهاد. چون رقعه را خواند آنرا
که در سراي امیر » علی?اصغر تاجر تبریزي « با دستمال به من داد و گفت این مال تو است، چون ملاحظه کردم دیدم که آقاي
اطلاق تجارت داشت بیست تومان پول که دویست ریال بود در دستمال گذاشته و در رقعه به امام جمعه نوشته که این را به فلان
دهید. چون خوب تأمل کردم، دیدم که از زمان فراغ از عمل تا زمان ورود رقعه و دستمال، زیاده بر آنکه کسی از سراي امیر بیست
تومان بشمارد و رقعه بنویسد و به آن مکان روانه دارد وقت نگذشته بود چون این دیدم تعجب کردم. سبحان?اللّه گویان خندیدم.
امام جمعه سبب تعجب پرسیده واقعه را به او نقل کردم، گفت سبحان?اللّه من هم براي فرج خود این کار کنم. گفتم: پس بزودي
برخیز و به جا آور. او هم برخاست و به همان غرفه رفته نماز ظهرین ادا کرده بعد از آن عمل مذکور را به جا آورد. زمانی نگذشت
که امیر را که سبب احضار او به تهران شده بود ذلیل و معزول نمودند و به کاشان فرستادند و شاه عذر خواه آمد امام جمعه را با
احترام به تبریز برگردانید. بعد از آن حقیر این عمل را ذخیره کرده در مظان شدت و حاجت به کار برده آثار سریعه غریبه مشاهده
می?نمودم حتی آنکه یک سال در نجف اشرف ناخوشی وبا شدت کرد و مردم را بکشت و خلق را مضطرب نمود. حقیر چون این
بدیدم از دروازه کوچک بیرون رفته در خارج دروازه در مکانی تنها این عمل را به جا آورده، رفع وبا را از خدا خواسته و بدون
اطلاع دیگران برگشتم و فرداي آن روز از ارتفاع وبا خبر دادم آشنایان گفتند: از کجا می?گویی؟ گفتم: سبب نگویم لکن تحقیق
کنید اگر از دیشب و بعد کسی مبتلا شده باشد راست است . گفتند: فلان و فلان امشب مبتلا شده?اند. گفتم: نباید چنین باشد بلکه
باید از پیش ظهر دیروز و قبل از آن بوده باشد چون تحقیق نمودند چنان بود و دیگر بعد از آن دیده نشد ناخوشی در آن سال و
مردم آسوده شدند و سبب را ندانستند و مکرر اتفاق افتاده که برادران را در شدت دیدم و به این عمل واداشته و بزودي فرج رسیده
صفحه 27 از 51
حتی آنکه یک روز در منزل بعضی برادران بودم بر شدت امرش مطلع شده این عمل را به او تعلیم نموده به منزل آمدم بعد از قلیل
زمانی آواز در را شنیدم دیدم همان مرد است می?گوید از برکت دعاي فرج از براي من فرجی شد و پولی رسید تو را هم هر قدر
در کار است بدهم. گفتم: مرا از برکت این عمل حاجتی نباشد لکن بگو امر تو چگونه شد. گفت: من بعد از رفتن تو به حرم
امیرالمؤمنین، علیه?السلام، رفتم و این عمل را به جا آوردم چون بیرون آمدم در میان ایوان مطهر کسی آمد و به قدر حاجت در
دست من نهاد و برفت. و بالجمله حقیر از این عمل آثار سریعه دیده?ام لکن در غیر مقام حاجت و اضطرار به کسی نداده و به کار
نبرده?ام زیرا که تسمیه آن بزرگوار این را به دعاي فرج اشاره به این دارد که در وقت ضیق و شدت اثر نماید والله العالم. و اما خود
این ناچیز به قدري الطاف و عنایات از این نماز مبارك و دعاي شریفه دیده?ام که واقعاً و از صمیم دل آن را گنجی از گنج?هاي
الهی می?دانم و اگر همه آنها را یک به یک بشمارم کتاب مستقلی می?شود نه جزوه?اي. البته معلوم است که این نماز و هر دعا
که نام فرج بر آن نهاده شده است باید به هنگامی خوانده شود که انتظار فرج جز از خداوند نبوده و آدمی قطع امید از همه جا و
همه کس کرده، در کمال انقطاع متوجه پروردگار گردد شایسته است که در موارد حاجت اکتفا به یک مرتبه خواندن نکند. بدون
ناامیدي دو مرتبه و سه مرتبه هم خوانده شود، خداوند گشایش عنایت می?فرماید. نفس دعا و سؤال و طلب حوائج از خداوند خود
عبادت خالصی است و اگر ریا و شبهه?اي در آن باشد دعاي خداوند نیست. بنابراین محال است خداوند متعال عبادت خالص را
رد کند. اگر مصلحت عبد باشد به سرعت عجیبی عنایت می?فرماید و گهگاه با تأخیر به تفاوت زمان و اگر صلاح نباشد عقل
برگرفته از: .× : حکم می?کند که خداوند جزاي آن عبادت خالص را در آخرت جبران و حاجت بنده را روا فرماید. پی?نوشت?ها
صبح وصال (ویژه?نامه نیمه شعبان 1418 ق.) مسجد آیۀالله انگجی تبریز. 1. طبري، شیخ ابوجعفر محمدبن جریر رستم، دلائل
4، چاپ نجف. 2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51 ، ص 303 ، به نقل از کتاب?النجوم، ج 95 ، ص 20 ، ج 33 - الامامه، صص 3
به نقل از اصل دلائل الامامه. 3. عراقی، شیخ محمود، دارالسلام، ص 192 ، چاپ اسلامیه. 4. العبقري الحسان، ج 2، الیاقوت?الاحمر،
. نهاوندي، شیخ علی?اکبر، ص 173
دیدار یار غائب
ملاقات حضرت آیۀاللّهالعظمی مرعشی نجفی، قدسسرّه در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیهم السلام، در نجف اشرف،
شوق زیادي جهت دیدار جمال مولایمان بقیۀ الله الأعظم، عجّل اللّه تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده
به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر، علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. تا 35 یا 36
شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابري و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس
وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادي قطّاع الطریق و دزدها، ناگهان صداي پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و
وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: اي سید! سلام
علیکم. ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در
تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من
سؤال کرد: کجا قصد داري؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولیّ عصر، علیه السلام.
مقداري که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز
خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگ ها با او آن دعا را می خواندند؛ احساس انقلابی عجیب
در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سیّد فرمود: سیّد تو گرسنه اي، چه خوب است شام بخوري. پس سفره اي را که
زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان و
صفحه 28 از 51
سرماي زننده اي بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور
آقا شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم
به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا
کیست؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: اي سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می
روي یا در همین جا می مانی؟ گفتم: می مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق، علیه السلام، نشستیم. به سید گفتم: آیا
چاي یا قهوه یا دخانیات میل داري آماده کنم؟ در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این
فضولات دوریم. این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوي که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد به هر حال مجلس
نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردّ و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم؟ 1. در رابطه با استخاره
سخن به میان آمد. سید عرب فرمود: اي سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه
پس قبضه اي از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا بماند بد است و اگر یکی ماند » استخیر اللّه برحمته خیرة فی عافیۀ « : می گویم
خوب است. فرمود: براي این استخاره، باقی مانده اي است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به
خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترك عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می شود استخاره اول خوب است
اما اگر یکی آمد کشف می شود که استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهیم و آقا جواب دهد به
جاي دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست. 2. از جمله
و » یاسین « مطالب در این جلسه تأکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهاي واجب بود. بعد از نماز صبح سوره
3. دیگر .» ملک « و بعد از نماز عشاء سوره » واقعه « و بعد از مغرب سوره » نوح « بعد از نماز عصر سوره » عمّ « بعد از نماز ظهر سوره
اینکه تأکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره اي خواستی می خوانی و در
رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه
گذشت. 4. تأکید فرمود که: بعد از نمازهاي پنجگانه این دعا را بخوان: أللّهمّ سرّحنی عن الهموم و الغموم و وحشۀ الصّدر و وسوسۀ
الشّیطان برحمتک یا ارحم الرّاحمین. 5. و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهاي یومیه خصوصاً رکعت آخر:
أللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و ترحّم علی عجزنا و اغثنا بحقّهم. 6. در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی
فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن. 7. تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، براي شیعیانی که
را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن » تحت الحنک « . وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آنها نمی کنند. 8
چنانکه علماي عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع اینچنین رسیده است. 9. تأکید بر زیارت سیّد الشهدا، علیه السلام.
10 . دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع. 11 . پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من
نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدي. گفتم: نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و
ذوي الحقوق از من راضی هستند یا نه؟ فرمود: تمام آنها از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند. 12 . استدعاي دعا کردم براي
خودم که موفق باشم براي تألیف و تصنیف. دعا فرمودند. در اینجا مطلب دیگري است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس
خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم
رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی
خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم،
مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه می کردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید بهت زده می شوم.
صفحه 29 از 51
... و غیبت آغاز شد